با مادرشوهرم دعواااااا کردم
شوهرم به خاطر مامانش باهام دعوا کررررررد بعد حق رو داد بهم واسم یه چراغ علاالدین خرید منم گفتم این آخرین مسافرتم با مامانته دیگه نمیام
اگه خواستی خودت مامانتو بیار من نمیام
ازم توقع داره بریم وسط کرمانشاه در هر خونه ای رو بزنم شام ناهار بمونم که چی این دختر خواهر فلانه این فلانه
خب آقا دیوس مردک پیر (پدرشوهرم)دست زنتو بگیر خودت ببر خونه فک فامیلات با من چیکار داری