دوست عزیز
من فکر میکنم شما هنوز تو همون دوره افسرکی زایمان و بعد از زایمان هستین
روحیه لطیفی دارین و این حجم از تنها بودن و فکرو خیالای بچه، زایمان، تنهایی، این که بار و مسولیت خونه رو دوش شما افتاده، باعث شده عشق و محبت و فداکاری همسرتون یادتون بره.
الان دورانی هستش که شما به محل کارتون نمیرید و وقت بیشتری تو خونه سپری میکنید و این فکرو خیالا باعث شده این تصمیم رو بگیرید،
همسرتون رو باید بیشتر درک کنید، بنده خدا روز اول عید رفته بالا سر چهار تا جنازه، این کم چیزی نیست، تو روحیش تأثیر میزاره، درسته شما هم خانم خونه هستی، الان مادر شدی بسلامتی ولی تو زندگیتون خدارو شکر چیزی کم ندارین که بخواین بخاطرش طلاق بگیرید،
بزارید مرخصی زایمانتون تموم شه، برید سرکار، روحیتون بهتر میشه،
نمیدونم ساعت کارتون چجوریه ولی برنامه ریزی کنید از زمانتون لذت ببرید، خودتونو شارژ کنید، که وقتی همسرتون از خستگی کار برگشت، ایشون رو هم شارژ کنید، بعد ببینید چقدر زندگی لذت بخشه.
خیال کردین بعد از طلاق چیزی عایدتون میشه، جز تنهایی مضاعف، و هزار تا چیز دیگه که از تبعات طلاقه.