خواهرتت درشته زورت بهش نرسید؟
میزدی دهنش پرخون ش
الهی بگردم
برو دو شیفت فروشنده وایسا فقط واسه خواب بیا
پولاتو جمع کن بتونی مغازه خودتو بزنی مستقل شی
بهشون کار نداشته باش وباهاشون زیاد حرف نزن اون مادرت به خواهرت نگفت باید به ابجی بزرگش احترام بزاره
میفهمم چی میگی..ولی تاپیکها رو میبینی چقدر از ازدواج بد ناراضین... پس عاقلانه تصمیم بگیر واسه ازدواجت بخدا اگه ماها ازدواج بکنیم و طرفمون ادم خوبی نباشه با این خانواده ای که حمایتمون نمیکنن بدتر میشخ اوضاعمون...سعی کن پولاتو بدی طلا و زیاد با خانواده ت کل کل نکنی باز تحمل اینا راحت تر از تحمل شوهره که معلوم نیست چجوری در بیاد..قشنگ درکت میکنم منم خانواده بدی دارم بجاش نشستم درس میخونم و کنکور بدم و برم ولی قبولم نشدم باز خودمو سرگرم کتاب کردم
برم این تاپیک و به دخترم نشون بدم که ابجی کوچکش امروز بهش گفت سرفه میکنی ماسک بزن قهر کرد غذاشو گرفت رفت طبقه پایین منم از بس اعصابم خرد شد میخواستم کله کوچک رو بکنم
دختر چقد شرایطت شبیه منه اصن با عمق وجود درکت کردم... تنها راهش ازدواجه که از شرشون راحت شی درخواست بده راهنماییت کنم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز