شوهرم از زمان دوستی که ۸ سال طول کشید تا الان که ۵ ساله ازدواج کردیم همیشه خیلی حرفای قشنگ میزنه
مثلا زمان دوستی بهم میگفت اگه تو زنم نشی هیچوقت ازدواج نمیکنم(خانوادش مخالف ازدواجمون بودن)و حتما خودکشی میکنم بعد ازدواج خواهرش دقیقا اینا رو بهم گفت که داداشم گفته یا فلانی یا هیچکسو دست گذاشته رو قرآن که اگه اونو برام نگیرین هیچوقت زن نمیگیرم
روز عروسیمون با دستمو گرفت با گریه بهم گفت دیدی اخرش بهم رسیدیم بهت گفته بودم تو مال منی
این اواخر که پسرمون به دنیا اومد یه بار مادر شوهرم داشت با شوهرم حرف میزد میگفت الان دیگه درک میکنی هیچ کس و هیچ چیز توی دنیا شیرینتر از،اولاد نیست اونم گفت اره مامان اولاد بینهایت شیرینه ولی فلانی(اسم من) یه چیز،دیگه س.
بعد زایمان حساس شده بودم میگفتمتو پسرمونو از من بیشتر دوس داری اونم گفت یه تار موتو با صد تا مثل پسرم عوض نمیکنم
یه بارم گفت تو ماشین سر کار تو خیابون همش قوربون صدقه ت میرم و میگم هر چی دارم از صدقه سریه فلانیه چه مالی چه جایگاه اجتماعی و و و
خلاصه حرف قشنگ زیاد میزنه
ببخشید طولانی شد یه مدته از دست شوهرم دلخورم تینارو اینما گفتم که خوبیاش یادمبیفته