حتما خیلی دارین درد میکشین من انکار نمیکنم که حتی درک هم نمیتونم بکنم میزان سخت بودن موقعیتتونو
ولی این که گفتین هیچ وقت خوب نمیشین...
یه چیزی بگم؟ درسته الان توی اقیانوس گیر افتادین؛ شب همه جا رو فرا گرفته؛ شما حتی شنا هم بلد نیستین... ولی فقط دست و پا بزنین... با تموم وجود دست و پا بزنین حداقل برای این که سرتونو از آب بالا نگه دارین... شب طولانیه؟؟ اره هست... به نظر میاد تموم نمیشه؟؟ چرا میشه... اگه قرار بود روزی نیاد؛ شب بی معنی میشد دیگه... با دست و پا زدن و تلاش برای حداقل زنده موندن؛ یه زمانی روز میرسه... و توی اون زمان، شما دیگه یاد گرفتین که شنا کنین... شما دیگه قوی تر شدین... شما دیگه رشد کردین...
بهتون قول میدم
قول میدم که تموم میشه
طول میکشه جونتونو به لبتون شاید برسونه
ولی تموم میشه
اگه بخواین
اگه کمک بگیرین
اگه براش تلاش کنین و جا نزنین...
من میدونم؛ من شب طولانی رو پشت سر گذاشتم... منم فکر میکردم روز نمیشه فکر میکردم هیییییییچ وقت حالم خوب نمیشه... ولی روز اومد تا بهم ثابت کنه اشتباه میکردم...
الان منو میبینین؟ توی همدلی خوبم؟ میدونین من اوتیستیکم؟ یعنی توی همدلی وحشتناک افتضاح بودم یه زمانی؟ بعد از این شب یاد گرفتم بعد از اون درد رشد کردم و بالاخره تونستم به این برسم... هرچند هنوز هم قطعا نیاز به رشد دارم و تا درک نکنم که طرف از چی داره حرف میزنه نمیفهمم و نمیتونم کمکی کنم... اما الان درک میکنم که شما چی دارین میگین... این که میگین من خوب نمیشم رو میفهمم کاملا... ولی میشین؛ فقط فقط فقط دست و پا بزنین