2794

دعوا و قهر با خانواده خودم

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 113 بازدید

 سلام. من 1 سال و نیم هست ازدواج کردم و از روز اول خانوادم مخالف ازدواجم بودن به دلیل اختلاف سنی ولی به هر طریقی من ازدواج کردم اما دیگه منو همسرمو قبول نکردن و مادر و خواهرم قطع رابطه کردن و کلی دعوا راه انداختن و خیلی اذیتمون کردن حتی پدرم که زنده بود با التماس شمارمو براش میگرفتند تا صحبت کنیم. این نارضایتی حتی حسرت گرفتن یک عروسی رو به دلم گذاشت نه جهیزیه ای نه کمکی جز آبروریزی و اعصاب خوردی کاری نکردن و همیشه به فکر طلاق گرفتن بودند. الان بچه دارم حتی یکبار هم جنسیت یا اسمشو هم نپرسیدن با اینکه میدونن بچه دارم،  الان هر کاری میکنم از فکرم دورشون کنم ولی یه غم بزرگ رو دلم هست که چرا منو تنها گذاشتن و فقط خانواده شوهرمو دارم. البته کاملا از زندگی با همسرم و وجود خانوادش راضیم ولی اینکه خودم دیگه خانواده ای ندارم و اصلا هیچ اهمیتی براشون ندارم ناراحتم و نمیدونم چطور با این درد کنار بیام ؟

اطلاعات تکمیلی

سن 24 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام و احترام. 
بسیار سنگین هست غم شما. حس طرد شدن از خانواده و پذیرفته نشدن توسط خانواده خیلی آزار دهنده است. شما گذشته تلخی دارید و گذشته را شاید نتوان به سادگی فراموش کرد.
اما آنچه قابل تغییر است، دیدگاه شما به زندگی فعلی تان و به زندگی گذشته تان است.
شاید شما نتوانید خانواده تان را مجبور به پذیرش خود، همسر و فرزند کوچک و دوست داشتنی تان کنید. اما شاید بتوانید حس خودتان به خانواده تان و دیدگاه تان نسبت به حمایت آن ها را تغییر دهید.
پیشنهاد من این است که برای تک تک اعضای خانواده تان، به ویژه مادر و خواهرتان نامه (یا نامه هایی) بنویسید و احساسات تان را با آنها در میان بگذارید. می توانید این نامه را برای آنها پست کنید. یا اگر مایل نیستید نامه را نگه دارید. تنها احساسات تان را بر کاغذ بیاورید و در دل تان با آن ها حرف بزنید.
اگر تمایل به رفتن به جلسات مشاوره دارید، بهتر است حتماً این کار را انجام دهید. شاید این درد شما طی صحبت با مشاور تا حدی درمان پیدا کند. گرچه در هر حال از دست دادن حمایت خانواده بسیار سنگین است. 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha