سلام من دختری ۱۹ ساله هستم و ۳ ساله با پسری که همسن خودمه در ارتباطم این اقا قبلا بخاطر جدایی از دوستی که خیلی بهش وابسته بودن اسیب میبینن به طوری که خود زنی میکردن با تیغ دستاشون خونی میکردن و حتی به گفته ی خودش میخواسته خودکشی کنه خیلی جلسات روانپزشکی رفته حتی زمانی که با من بود اون اوایل از دوستش حرف میزد و میگف نمیتونه فراموشش کنه . گاهی حتی می ریخت بهم.گدشت و گذشت تا اونقد حسش به من عمیق شد که میگف هزار بار بدتر از اون دوستم بهت وابسته شدم خیلی باهم خوب بودیم امابعد چند ماه بهم ریختناش شروع شد .گاهی هیچ مشکلی وجود نداشت ولی بهانه میگرفت و ناراحت میشد تا تقی ب توقی میخورد حالش خیلی بد میشد من اوایل سعی میکردم کنارش باشم و ارومش کنم اما بعد مدتی منم دیگ نمیتونسم تحمل کنم.خیلی وقتا دعواهای کوچیکی میکردیم و اون منو تهدیدم میکرد که حالم انقد بده که میخام خودکشی کنم ...چندین بار عکس دستاش که با تیغ زخمی کرده بود میفرستاد شب تا ساعت ۵ صبح منو بیدار نگه میداشت و من با گریه التماس میکردم کاری نکنه و اون هعی میگفت خودمو میکشم ...گذشت یه کم بهتر شد اما بازم الکی بحث درست میشد بین مون ..الان خیلی وقته من ارامش پیدا نمیکنم همش دعوا همش ناراحتی ...خیلی دوستم داره قصدشم واقعا جدیه مادرش منو دیدن باهام صحبت کرده که خیلی جدیه اما من دیگ ارامش ندارم کنارش دوسش دارم ولی همش اعصابم خورده باهاش همش حساسیت که کجا رفتی چی پوشیدی چی نپوشیدی از طرفی هم میترسم تموم کنم باهاش چون میگه کار دست خودش میده
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید