تنهایی یک درد عالمگیر است و جهان از این تنهایی همهگیر در رنج است. بدون در نظر گرفتن اینکه چقدر اطرافمان میتواند شلوغ باشد، اگر نتوانیم یک ارتباط تنگاتنگ و صحیح اجتماعی برقرار کنیم همچنان تنها خواهیم ماند؛ و به نظر میرسد این تنهایی را در زندگی روزمره زیاد میبینیم.
تنهایی میتواند منجر به خودکشی، ازخودبیگانگی، افسردگی و سایر اختلالات روانشناختی شود و همچنین سلامت جسم را نیز مختل کند. داشتن یک رابطه صمیمی و نزدیک برای سلامت روانی بسیار اهمیت دارد.
اگر از تنهایی رنج میبرید احتمالاً به این فکر میکنید که بهنوعی مثل دیگران نیستید و فرد بهدردنخور و غیر جذابی هستید. اگر در ارتباط برقرار کردن با دیگران مشکل دارید و علتش را نیز نمیدانید و از تلاشهای زیاد در این خصوص خسته شدهاید این شرایط را همینطور رها نکنید چراکه مهم است که دلیل این مشکلتان را بفهمید و در پی راهحلی برای آن باشید.
مشکل شما در ارتباط برقرار کردن با دیگران میتواند ناشی از روشی باشد که شما در یک رابطه در پیش میگیرد. زمانی که ترسِ از طرد شدن و یا ترس از شناخت دیگران وجود داشته باشد، در این صورت شما قادر به تأمین قدرت ریسکپذیری لازم جهت ورود به یک رابطه و فضایی که یک رابطه نیاز دارد نخواهید بود. ممکن است نظرات و افکار درست خود را پنهان کنید. شاید اینطور به نظر برسد که به خاطر امنیت خودتان تلاش میکنید تا خود واقعیتان را از دیگران مخفی کنید، اما درواقع شما با این کار دیگران را به سمتی هدایت میکنید تا نخواهند شما را بشناسند و با شما ارتباط برقرار کنند. یکی از کلیدهای اصلی و مهم ایجاد رابطه این است که خود واقعیتان باشد.
البته گاهی اصلاً نمیدانید که بهصورت ناخودآگاه در حال مخفی کردن خود واقعیتان هستید.
در نظر داشته باشید که به سؤالات دیگران چطور جواب میدهید. آیا جواب میدهید؟ آیا جواب واضح و شفاف میدهید؟ و یا اینکه پاسخ مبهمی به سؤال خواهید داد. جوابهای صادقانه و شفاف راهی است که از طریق آن دیگران شما را بهتر خواهند شناخت. (البته در مواردی ارائه یک پاسخ شفاف خیلی هم مطلوب و کارآمد نیست مانند نظر شما در خصوص رئیستان که شما دل خوشی از او ندارید.)
زمانی که شما خود واقعیتان را ابراز میکنید و در ارتباطاتتان جوابهای شفاف و واضح میدهید دیگران نیز بهتر شما را خواهند شناخت و بهتر متوجه میشوند که شما از چه چیزی خوشتان میآید و یا چه چیزی را دوست ندارید. زمانی که در رابطه با چیزی سؤالی برایتان پیشآمده مستقیم سؤال خود را بپرسید.
آیا در ارتباط با دیگران برای اجتناب از تضاد و درگیری تنها به آنها لبخند میزنید و هر چه که میگویند را تائید میکنید؟ در این صورت دیگران متوجه میشوند که شما در حال نقش بازی کردن هستید. بیان عقیده شخصی دقیق در خصوص یک موضوع، در ایجاد یک رابطه مؤثر است. شاید در زندگیتان کسی باشد که همیشه آنچه دوست دارید بشنوید را به شما نگوید اما میدانید که میتوانید به او اطمینان کنید چراکه او درهرصورت حقیقت را به شما خواهد گفت. همین اطمینان باعث به وجود آمدن یک خاطرجمعی در رابطه میشود هرچند که شاید گاهی آنچه دوستتان به شما میگوید را دوست نداشته باشید.
آیا عواطف و احساسات واقعی خودتان را با دیگران در میان میگذارید؟ بخشی از ایجاد رابطه، همین به اشتراک گذاشتن آسیبها، دردها و رنجهای ما با دیگران است. وقتیکه شما این عواطف و احساساتتان را با دیگران به اشتراک میگذارید در این میان اعتماد و ارتباط به وجود میآید. البته حد تعادل را نیز باید حفظ کنید. اگر فقط احساسات دردناک و یا فقط احساسات هیجانانگیز و شاد را با دوستتان به اشتراک بگذارید این عدم تعادل، درروند رابطه اختلال به وجود میاورد.
فراموش نکنید که شما مسئول احساسات و زندگی شخصی خودتان هستید و نه فردی دیگر پس حواستان به ارتباطتان باشد و از آن مراقبت کنید. زمانی که مسئولیت همهچیز را به گردن فرد دیگری میاندازید احتمالاً ناامید خواهید شد زیرا آنها این رابطه را ترک خواهند کرد.
موضوع تنهایی میتواند خیلی مبحث پیچیدهای باشد. تنهایی مسئله مهمی است که باید بهطورجدی به آن توجه کرد بهویژه در خصوص کسانی که سبک شخصیتی بیشازحد کنترلشده دارند. برقراری ارتباط با دیگران میتواند کلید رفع افسردگی مزمن باشد و به شما در بهبود شرایطتان کمک کند.
آدم یه موقع هایی نمیدونه چی درست و چی غلط؟
بعضی وقتا دوست دارم برم جایی که هیچکس ندونه کجام.
حسی به هیچی ندارم در طول روز شاید آدم شادی به نظر بیام اما حقیقت اینه دیگه هیچ چیز منو خوشحال نمیکنه.
آیا کسی هست مثل من؟؟؟