دیروز شوهرم و همکاراش طبق عادت همیشگی بعد کار برای ناهار رفتن رستوران.از اونجایی که تنخواه شرکت همیشه دست شوهر منه و صندوقدار هم خانومه برگشته به شوهر من می گه برام سوال شده چرا شما همیشه میای حساب می کنی؟چرا دوستات حساب نمی کن؟شوهرم هم گفته به شوخی که پولدار جمعشون منم.اونم گفته نه خداییش جریان چیه؟شوشو گفته چون تنخواه شرکت دست منه... حالا دو روز پیش هم با هم رفته بودیم ناهار رو بعد کار اونجا بخوریم.شوشو منو بهش معرفی کرد.خوبم برخورد کرد.ولی خیلی با شوهرم صمیمی حرف زد.منم دیدم شوهرم می خواد سفارش بده باهاش وایسادم تا سفارش دادیم و با هم نشستیم.کلا از شوهرم مطمئنم ولی منی که حساس نیستم دیروز حس زنونم یه طوری شد.
اسْتَغْفِرُاللَّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ بَدیعُ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ مِنْ جَمیعِ ظُلْمى وَ جُرْمى وَ اِسْرافى عَلى نَفْسى وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ
************
برای ادای قرض سنگین 1002بار خواندن سُبحانَ اللهِ وَ بِحَمدِهِ سُبحانَ اللهِ العَظیمُ