ما الان طبقه بالای مادرشوهرم اینا هستیم تا چند وقت دیگه داریم مهاجرت میکنیم یه شهر دیگه دقیقا همون شهری که خواهرشوهرم هم هست البته شوهرم بهشون گفته اوایل خیلی میریم و میایم واسه کار من من پیش خودم گفتم یا من نمیام یا اگر هم اومدم میرم خونه مامانم اینا ...چون میدونم مادرشوهر من بر خلاف دختراش که عزیز دلشن و دامادش که تاج سرشه اصلا حال و حوصله منو نداره این قبلا بهم ثابت شده مثلا اگه خواهرشوهرم بیاد ما هم دعوتیم و گرنه سال به سال یه ناهار یا شام دعوتمون نمیکنه اگه هم بریم خیلی اعیونی باشه نیمرویی چیزی ولی واسه اونا بهترین پذیرایی از کباب و جوجه تا میوه و آجیل که این مدت که اینجا هستن بهشون بد نگذره حالاامروز مادرشوهر میگه من یه پیشنهاد دارم تو زیرزمین که مسکونیه و گاز و یخچال هم داره میخوایم کابینت هم بزنیم که شما میاین اینجا راحت باشین و آرامش داشته باشین من موندم شاید آدم واسه خواب آرامش بخواد اما دیگه شام و ناهارمم باید بیام خودم بپزم؟مسئله اینجاست این طرح وقتی من بیام اجرا میشه و خب طبیعتا شوهر من هیچ وقت نمیاد وایسه آشپزی کنه میره بالا و فقط من مزاحمشونم تازه اصلا هم باهام رودربایستی ندارن که بگم سختشونه مثلا غذایی که از دوروز پیش تو یخچال باشه رو گرم میکنن میذارن جلوی من بی رو دربایستی من خودم حدس میزنم از یه طرف میخوام شوهرم و بچه ام پیششون باشن و یه وقت نریم خونه مامان من و از یه طرف هم نمیخوان برا ما تو خرج و زحمت بیفتن چون مادرشوهر من خیلی خیلی مقتصده