2733
2739
خیلی از خودش و کاراش خسته شدم...به هیچ صراطی مستقیم نیست....
اول بگم که شدیدا رفیق بازه.از همون نامزدی هم اینجوری بود اما حدود پنج ماه میشه شدید شده رفیق بازیاش....دیگه طاقتم طاق شده.باورتون نمیشه من شبا تنها سرمو میذارم رو بالش میخوابم.قدیما به دوازده شب اومدناش گیر میدادم اما الان دیگه دوازده برام عادی شده...چون ساعت سه سه و نیم میاد اکثر شبها.
نفسم میگیرد در هوایی که نفسهای تو نیست
جالبه بدونین قبلنا وقتی باهاش حرف میزدم اروم گوش میداد و قبول میکرد که اشتباه کرده..و حداقل سه شب زود میومد و باز روز از نو روزی از نو

اما حالا دیگه حق گله ندارم.تا بخوام ناراضایتیمو نشون بدم صداشو میبره بالا..و انگار نه انگار...شبش پیام میده عزیزم من امشب یکم دیر میام.میگم یکم یعنی ساعت چند؟؟؟؟میگه گیر نده میام دیگه....و دو و نیم سه اقا یواش یواش درو باز میکنه میاد


هرچند اگه تو خونه هم باشه به من توجهی نداره.یا پای لپ تاپ میشینه فیلم نگاه میکنه یا با گوشیش ور میره
نفسم میگیرد در هوایی که نفسهای تو نیست
واقعا خسته شدم....اصلا کوچکترین وقتی برام نمیذاره،هیچ تفریح مشترکی با هم نداریم...مسافرت هاش با رفیقاشه.شب نشینی هاش با اوناست..شادیهاش غم و غصه هاش....من نمیدونم کجای زندگیشم
نفسم میگیرد در هوایی که نفسهای تو نیست
ببین نظرات اینجا خیلی خوبه ها ولی تهش ادم نیاز داره یه ادم متخصص بهش بگه چیکار کنه. من خودم هربار مساله اینجوری برام پیش میاد میرم سراغ دکترساینا. بیا اینم لینکش بعد تازه خیالمم راحته که اگر مشکلم حل نشه پولمو کامل برمیگردونن.



دارم عقده ای میشم...همش حسرت زندگی این و اونو میخورم....با خودم میگم چرا منی که این همه شوهرمو دوس دارم باید زندگیم بشه این شکلی

نفسم میگیرد در هوایی که نفسهای تو نیست
2728
2740
منم شرایطم مثل تو هست عزیزم یه دوستی داره شوهرم که اگه اون لعنتی زنگ نزنه نمیره بیرون وقتی که زنگ زد باید برهرموقع هم که شد مهم نیست ولی برامن 6 یا 8 بعدازظهر میره تا 11و11ونیم میاد خونه وقتی هم اومد میشنیه پای گوشیش داره اس میزنه اعصابم خورد میشه نمیتونم هم کاری کنم جز نفرین کردن دوستش که مجرده اونم کار هرروزمه
بچه ها خیلی سخته بخدا
راه حل و راهنمایی کنین ویانا ومنو جفتمون تو یه شرایطی هستیم
ساعت 3و35دقیقه بعدازظهر 12شهریور دختر نازم حسنا بدنیا اومد
نه بچه ندارم....ما تو خونه اپارتمانی زندگی میکنیم..واحد کناری مامانم اینا...

اتفاقا دیشب بهش پیام دادم که خیلی خسته شدم همش احساس تنهایی میکنم...احساس میکنم افسرده شدم..خدا رو صد هزار مرتبه شکر که خونوادم هستن واگرنه میمردم از تنهایی....گفتم شاید به خودش بیاد اما فایده نداره
نفسم میگیرد در هوایی که نفسهای تو نیست
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687