2737
2734
پدر بزرگم چند روز پیش عکس از ریه اش انداخته ، دکتر گفت خیلی چرک داره و باید انتی بیوتیک بخوره ، دیشب که دوباره رفته عکس انداخته دکتر گفته بدتر شده ، ببریدش بیمارستان مسیح بستری شه
می خواستم ببینم خوبه یا نه؟
دعای باران چرا ؟ دعای عشق بخوان , این روزها دلها تشنه ترند تا زمینها . خدایا کمی عشق ببار
ما گفتیم ببریمش خصوصی مشکلی از این بایت نداریم ولی دکترش گفت بهتون پیشنهاد نمی کنم ببریدش خصوصی
دعای باران چرا ؟ دعای عشق بخوان , این روزها دلها تشنه ترند تا زمینها . خدایا کمی عشق ببار


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من تعریفش رو شنیدم میگن خوبه...

خدا شفاشون بده به حق روز اربعین امام حسین
از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن / فردا که نیامدست فریاد مکن / بر نامده و گذشته بنیاد مکن / حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
2728
عزیزم من تا حالا نرفتم ولی میگن اونجا بیمارهایی که سل دارن زیادن . پدر شوهر من هم تقریبا مثل پدر بزرگ شما شده بود بردنش بیمارستان آراد یک هفته اونجا بود حالش خوب خوب شد . میدونم که بیمارستان آراد بخش ریوی مجهز داره .
ممنونم بچه ها
منم دوست ندارم دولتی بره
خصوصی کدوما رو پیشنهاد می کنید که تو زمینه ریه خوب باشه؟
دعای باران چرا ؟ دعای عشق بخوان , این روزها دلها تشنه ترند تا زمینها . خدایا کمی عشق ببار
2738
پدرمن سر یک سانحه مشکل ریوی پیداکرد و حالش بد بود یک دکتر پدرم نجات داد و حال پدرم خداروشکر خوب شد. اسم دکترش دکتر تاج الدینی بود اون موقع بیمارستان شریعتی بود. الان نمیدونم کجاست ولی دکتر فوق العاده ای بود

من قبلا مسیح دانشوری رفتم یک کم حس بدی نسبت به اونجا دارم شاید چون بیماران سلی رو انجا نگه میداشتن من میترسیدم
سلام خوب باشین این چیزى که وادار ب نوشتنم داره میکنه، ى جور احساس مسئولیت نسبت ب جوون و سلامتىِ آدمائىِ که دلم نمیخاد هرگز ب روزاى سختِ من دچار بشن و اونهمه اذیتى که من شدم رو تجربه کنن ... این کاریه که هر آدمى نسبت ب آدمِ دیگه ایى باید انجام بده ! وقتى دکترى تجربهء کافى یا وجدان کارى نداره براى طبابت ، باید دیگران رو در جریان گذاشت و آگاه کرد و همینطور اگر عکسش اتفاق بیافته ؛ باید تبلیغِ خوب بودنِ اون دکتر رو کرد. و حالا میخام براتون از دکترى بگم که پنج سال از بهترین سالهاى زندگىِ منو بست ب آنتى بیوتیکاى قوى ...، اون دکتر ، که از واقعن سختمه که بخام اسم دکترى رو روش بزارم، کسى نیست جُز "باقر افشار" هر بار که میرفتم براى ویزیت، بهش میگفتم که من ى جورایى مطمئنم که اینهمه آنتى بیوتیک ب من صدمه میزنه، جالبه بدونین که میگف: نه ! کى همچین حرفى زده؟ و میگف خوردنش برات بهتر از نخوردنشه!!! دو سه سال اول رو زیاد اذیت نشدم و آسیبى که آنتى بیوتیکا ب بدنم داشت میزد خودشو هنوز نشون نداده بود... حالم کم کم روو ب بدتر شدن میرفت و باقر افشار تنها کارى که میکرد این بود که ب آنتى بیوتیکاى من اضافه میکرد... تا جایى که انقد سوادش رو نداشت، منو بیمارستان بسترى کرد ... هزینه هاى سنگینِ بیمارستان آسیا رو کار ندارم، ب قول همسرم اگر بدونى که سلامتیت رو واقعن ب دست میارى، آدم با جون و دل پرداخت میکنه تووى بیمارستان ب قدرى آنتى بیوتیکا قوى بود که وقتى پرستاراى احمال کارِ بخشِ ریهء بیمارستان آسیا میومدن آمپول رو بکِشن از سرُم و مقدارى از داروو میریخت رووى زمین، کافى بود پات بره رووى اون نقطه از زمین! مى چسبید و با سختى کنده میشد! حالا شما تصور کنید که اینهمه آنتى بیوتیکِ تزریقى با رگاى بدنم و بدنم چ کردن😔! خلاصه من زمانى که سوراخ سوراخ شدم و دیگه رگى براى تزریق نداشتم مرخص شدم اما تا همین یک ماه پیش حالِ خرابى داشتم، باقر افشار غیراز اونهمه آنتى بیوتیکِ خوراکىِ پیوستهء هر روزه که برام داده بود، یک دستگاهى ب نام نبولایزر رو برام تجویز کرد که هر روز باید تووش یه دونه آمپول آمیکاسین پونصد میشکوندم و از واقعن امیدوارم که هیچکسى ب روزى نیوفته که مجبور ب مصرفِ تا این حد آنتى بیوتیک بشه! روزایى رسید که من ب ناراحتى زنان و ناراحتى معده دچار شدم و به دندونام آسیب بسیارى خورد ... تووى ویزیتاى آخرم بود که وقتى خودش رو در جریان گذاشتم گف: عجیبه که نمیدونى چ مریضى ئى دارى ... منو ب نقطه ایى از نا امیدىِ بسیار رسونده بود... من الان چن سالِ که ب برونشکتازى دچار شدم، و برونشکتازى چیزى نیس که دکترا راجبش اینطورى بگن، جز آدمِ بى سوادى چون باقر افشار، که میگف : بیماریت مث سرطانه و باید باهاش دست و پنجه نرم کنى ... بعداز شنیدنِ این حرف با خودم شبانه روز تووى کلنجارى براى از دست ندادنِ امید ب زندگیم بودم ... نمیخام براتون بیشتر بگم که چى کشیدم و چى ب من گذشت ... روزایى رسیده بود که از شدت سرفه از حال میرفتم یا از گلوم خون میومد ... خدا لعنتت کنه باقر افشار(این جمله ئیه که این روزا که دارم بدنم رو نرم نرم ترمیم میکنم و قطعن زمان زیادى خواهد برد ! و هر زمان که یادم بیوفته با سلامتى و روح و روانِ من چ کردى میاد رووى زبونم) / آخرین جلسه ایى که پیشش ویزیت شدم رو یادم نمیره که گف: اگر راه درمانى برات پیدا بشه، من اولین نفرى هستم که تووى ایران متوجه میشم... اینجا ایرانه چ انتظارى دارى؟ همین که آدما زنده هستن و دارن راه میرن خیلیه ! همسرم بعداز شنیدنِ حرفاى این آقا بلند بلند خندید و گف حالم از اینهمه غرورِ کاذبِ و مغزِ توو خالىِ این آدم بهم میخوره.../ این آقا منو از باردارى هم منع کرد و گف سعى کن بچه دار نشى ، چون بچه ایى که مادرش انقد آنتى بیوتیک بخوره خیلى در خطره ... بعدش که اتاقش رو ترک کردم از دیگران متوجه شدم که ب چنتا از بیماراى دیگه َش هم که برونشکتازى داشتن همچین حرفى زده و اونا مجبور شدن برن بچه از بهزیستى بیارن و بزرگ کنن ... از واقعن و با همهء وجودم ناراحتم براى اون آدمایى که قربانىِ طبابتِ و تجویزاى نادرستِ این آدم شدن و فکر کردن که نمیتونن باردار بشن ب خاطرِ یه برونشکتازىِ ساده که با علمِ امروز درمان و پیشگیرى براش وجود داره. در جریان باشین که این آقا چیزى جُز ادعاى دونستن و پُرفسورى نداره ! و از همینجا بهش پیشنهاد میدم که تا اینجا هرچقدر پول ب دست آورده بسّه، بره خونه َشون و تا پایان عمرش استراحت و تفریح بکنه و بیش از این با جونِ آدما بازى نکنه. یک آدمِ بسیار بداخلاق که تمومِ کادرى رو که دارن باهاش کار میکنن؛ چ در بیمارستان چ در مطب انگار ى جورایى مسموم کرده ، ب خصوص منشى مطبش "رضایى" که زهر مار قورت داده و یه میز دیده فکر میکنه رئیس جمهوره! من امروز بعداز اینهمه بیمارى و رنج؛ نسبت ب زمانى که تحت نظرِ باقر افشار بودم؛ حالِ خیلى بهترى دارم، آنتى بیوتیکام قط شدن ... داروهام عوض شدن ، چون دکترم رو ب پیشنهادِ یکى از دکتراى خوب و انسان دوستِ یکى از بیمارستانهاى تهران و همسرم عوض کردم و این بار راجبش خوب تحقیق کردم ... دکترم تمام چرت و پرتایى که باقر افشارِ خود شیفته بهم گفته بود رو رد کرد ... ممنونم ازش ممنونم از دکترِ حاذق و دلسوز و با وجدانى که حال و روحیهء خوبِ الانم رو مدیونشم... ممنونم از همسرِ خوبم که صمیمانه کنارم بود و امیدوارى میداد و پافشارى داشت براى اینکه من نظرِ دکتراى دیگه رو هم بگیرم. من از بچگى زیر نظر دکتراى زیادى توو زمینهء ریه بودم و چون نتیجه نمیگرفتم ؛ سالى یکبار یا دو سه سال یک بار مجبور میشدم دکترم رو عوض کنم، جالبه بدونید که همهء اونایى که زیر نظرشون بودم ، از دکتراى معروفِ تهران بودن!!! نمونش همین دکتر(ب ظاهر) "روزبه نقشین" که اسمش رو کم ندیدم توو سایتا، اینم یکى بدتر و بى سوادتر و پول پرست تر از افشار .../ پیشنهادم دلسوزانه ب همهء مردمِ کشورم اینه که قدرِ سلامتیمون رو بدونیم و خودمون رو توو زمینه هاى پزشکى دست هر کس و ناکسى نسپاریم ، تووى همین ایرانِمــون، دکترِ خوب کم نداریم، فقط کافیه که حواسمون رو جم کنیم و با آگاهى و دقتِ بیشترى دکترمون رو پیدا کنیم. 🌿
پگاه جون امیدوارم زودتر سلامتی کامل بدست بیاری فقط کاش اسم این دکتر که مثل فرشته نجات برات بودند هم میاوردی چون دکتر نقشین دکتر شوهر خواهر من هم بود و ما فکر میکردیم دکتر فوق العاده ای هستن ولی الان که دیدم شما از تشخیص ایشون هم ناراضی بودی دوست داشتم اسم این دمتر خوبت حتما بدونم که بهشون پیشنهاد عوض کردن دکترش بدم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   nimafamili4  |  3 ساعت پیش
توسط   mobina004  |  4 ساعت پیش