بچه ها امروز تولد زن داداشمه. داداشم رفته خارج شهر خونه کرایه کرده خونه قدیمی با کرسی .کلی برنامه ریزی دوستاشم گفته همه یهو الان رفتن پیششون البته دادشم اینا از صبح رفتند داداشم کادو و کیک و بقیه چیزها را گفته بود اونا ببرند کلا عاشق داداشمم با این سورپرایزاش . گریهههههههههه کاش منم اونجا بودم .کلا وقتی یکی از ماها تولدش هست همه همدیگه را خبر میکنیم منم الان زنگ زدم به خالم و چند نفر دیگه که یادشون نره برای تبریک زنگ بزنند
نقاش را گفتم نقشی بکش از زندگی با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید (من و تو و نی نی سابق )