2752
2734
عنوان

از دایی ام خیلی دلخورم.

| مشاهده متن کامل بحث + 740 بازدید | 48 پست
نمیدونم پس شاید چون تو خودت رو کشیدی کنار ازت دلخوره
هرچند اگه واقعا مال بقیه رو کشیده بالا مادرت حق داشته و شما هم حق داشتی از مادرت حمایت کنی
ساقی جان شاید خود پدربزرگت به نامش کرده هان؟؟؟
اگه اونجور بوده که دلخوری مادرتون از داییتون بی دلیل بوده
میدونی مادرشوهر من هم با برادر کوچیکش قطع رابطست چون دقیقا مثل شما زمانی که پدرشون مریض بوده اموال رو به نام برادره زده و مادرشوهرم میگه کلک سوار کرده در حالیکه درسته پدرش مریض بوده ولی با رضایت و سلامت عقل رفته امضا کرده و خونه رو به نام پسر کوچیکه زده
من حق رو به مادرشوهرم نمیدم چون برادرش همه ی جور مریضی ها و پرستاری های اونا رو کشیده و بقیه هرکی سر زندگی خودش بوده باباهه هم به پاس خدمتی که کرده خونه رو به نامش زده آخرعمری
اینا میگم کلک سوار کرده و همه باهاش قهر کردن و قطع رابطه کردن
خوب شاید دایی شما هم اینطور بوده و انتظار داشته شما درک کنی و باهاش قطع رابطه نکنی
من البته نمیخوام قضاوت کنم ها میگم شاید

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

چه جالب مامانتو مادربزرگت باهم باردار بودن
مریم از قائم شهر بیاد بهم پیام بده.زن سابق شوهرمومیگم.مرسی.......    😉😉😉😉😉😉                                  .حالا خوب شد . 😐😐😐🤕😷😷😷😷😷
2731
مامان پگی اگه پدربزرگ با رضایت خودش اینکارو کرده که بقیه نمیتونن بگن چرا
مال خودش بوده دوست داشته به نام کرده
من خانواده ی ساقی رو قضاوت نمیکنم من چه میدونم چی اتفاق افتاده در مورد مادرشوهر خودم گفتم
خونه ی پدر اونا هم بزرگ بوده و کم پولی نبوده
الان یه اپارتمان فسقلی حدااقل 400 تومن پولشه چه برسه یه خونه ویلایی
ولی من میگم در مورد مادرشوهرم برادر کوچیکه چندسال مراقب مادره بود تا مرد بعد پدره همه ی دکتر بردن هاش و بیمارستاناشو و تر و خشکش با اون بود مادرشوهرم و خواهراش و برادر بزرگشون نهایت یه هفته ای دوهفته ای یه بار یه سر میزدن من فکر میکنم پدر مادرشوهرم کار درستی کرده نمیشه زحمت ها واسه یکی باشه ارث واسه همه!!!
فروغ منم همین مسئله رو درک میکنم. مادر خودم حاظر نشد یک شب بمونه بیمارستان. میگفت وقتی کل اموال رو به نام زده بایدم ازش مراقبت کنه. نمی تونهههههههه از اون همه پول یه مقدارش رو بده براش پرستار بگیره.
درکت میکنم ساقی جان
ادم دلش میگیره
یه بار دیگه پیشقدم شو بهش بگو دلت براش تنگ شده و دلت میخواد بچت رو ببینه
شاید اونم تو وقت سختی به تو احتیاج داشته
به نظرم یه بار دیگه امتحان کن نیازی نیست مادرت بدونه
اینجوری بعدها پشیمون نمیشی
به نظر من این مساله به شما هیچ ربطی نداره
بین خودشونه مادرت و داییت
شما از اول نباید طرف مادرتو میگرفتی باید بی طرف می بودی
دایی شما هم از دست شما دلخوره
خدایا....بابت همه دادهایت و ندادهایت شکر....
آدم همیشه به کسی غیر از پدر و مادرش احتیاج داره خصوصا شما که خواهر برادر نداری
دور از جون دور جون بعداز هزار سال اگه مادر و پدرت نبودن ادم اذیت میشه اگه هیچ کس دیگه هم نباشه که باهاش خاطرات مشترک داشته باشه
منظورم کسی غیر از بچه و همسره
یه بار دیگه پیش قدم شو ساقی بهش بگو من کاری به رابطه ی بین تو و مادرم ندارم و این مدت باردار بودم حتی بهش بگو ازت دلخورم چون دلم میخواست تولد پسرم رو تبریک بگی ولی عیب نداره مهم اینه که دلم برات تنگ شده و خیلی دلم میخواد پسرم رو ببینی
به مادرت هم چیزی نگو تا ناراحت نشه
اگه جواب نداد اون وقت میفهمی که لااقل تو تلاشت رو برای اغاز دوباره ی این رابطه کردی
داییت هم الان تنهاست نه پدر و مادر براش مونده نه خواهر برادر
ه بار دیگه پیش قدم شو ساقی بهش بگو من کاری به رابطه ی بین تو و مادرم ندارم و این مدت باردار بودم حتی بهش بگو ازت دلخورم چون دلم میخواست تولد پسرم رو تبریک بگی ولی عیب نداره مهم اینه که دلم برات تنگ شده و خیلی دلم میخواد پسرم رو ببینی
فروغ
با نظر فروغ موافقم
اما نه تلفنی حضوری برو پیشش
خدایا....بابت همه دادهایت و ندادهایت شکر....
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687