هنگامی که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) از جنگ تبوک بازگشت، سعد انصاری به استقبال آن حضرت شتافت. پیامبر با او مصافحه کرد و چون زبری و خشنی دست های او را احساس کرد از کارگر انصاری پرسید: چرا دست هایت اینچنین کوفته و خشن است؟سعد گفت: ای رسول خدا! با بیل و طناب کار می کنم و هزینه زندگی خانواده ام را تأمین می کنم، پیامبر دست او را بوسید و فرمود: این دستی است که آتش جهنم به آن نخواهد رسید.
من خوشبخترین زن روی زمینم.... همسر مردی مهربان و مادر 2 فرشته ی زمینی...خدایا پناه خوشبختیم باش.آمین
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
یاد دستهای بابام افتادم اسکلت کار ساختمون هستن و همیشه دستشون با اینکه زبر و خشنه ولی پر از محبته
باران میبارد ! به حرمت کداممان ، نمی دانم ؟ من همین قدر می دانم باران صدای پای اجابت است و خدا با همه جبروتش دارد ناز میخرد ........ پس نیاز کن .......!
بار خدایا ... از کوی تو بیرون نرود پای خیالم .. نکند فرق به حالم .. چه برانی چه بخوانی چه به اوجم برسانی چه به خاکم بکشانی .. نه من آنم که برنجم ، نه تو آنی که برانی .