عزیزم این طبیعیه من شبی که فرداش میرفتم واسه سزارین تا صبح نخوابیدم از ساعت ٤ صبح بیدار بودم تو اتاق عنلم اینقدر استرس داشتم از سرما یخ زده بودم ولی فقط به این فکر کن که یه نی نی کوچولویه خوشمل بعدش میاد سراغت
نفس کشیدن سخته ... تو رو ندیدن سخته .... تو پیچ و تاب عاشقی .... به تو رسیدن سخته .... منو به غمام سپردی ، همه آرزومو بردی ، همه جا اسمتو بردم ، یبار اسممو نبردی ، واسه یه شب زمستون ، همه هیزومو سوزوندی ، واسه یه پنجره کور .... تویه خونمون نموندی