از بین شما کسی هست تو خواب صادقانه با امواتش رابطه داشته باشه و از برزخ و شب اول قبر بهش خبر بده؟؟؟؟

پیرزن به من گفت چرا اون عکس رو اونجوری نگاه می کنی گفتم اون عکس چه نسبتی با شما داره گفت صاحب اون عکس با پسرای من تو جبهه همرزم بود اون پسرم که تو عکسه مجرد بود ولی این پسرم (همون مرد۵۷,۵۸ ساله)زن و بچه داشت اون شهید شد این زنده موند اون دوستشون هم جانباز شده بود تا پارسال پسرم دنبالش می گشت پارسال خونه شو پیدا کردیم گفتند که پارسال شهید شده (در حالی که بابام اصلا جانباز نبود فقط دو سال جبهه رفته بود)گفتم صاحب اون عکس بابای منه اون بعد از مرگ مادرم از غصه زیاد سکته کرد چند ماه زمین گیر بود بعد فوت کرد شهید نشده، پیر زنه گفت نه به خدا اون شهید شده ما رفتیم پیگیری کردیم گفتند شهید شده حالا نمی دونم از غذای سالگردش به کسی که واقعا احتیاج داشت رسید یا خدا خواست که با اون خواب قلب من آروم بشه خلاصه بعد از اون خواب کلی آروم شدم

بله شدیدامن با امواتم درارتباطم تو خواب وکاملا درسته  

حالا از عکس اون شهید که تو خواب عکسش زیر عکس بابام بود بگم من اومدم تو اینترنت سرچ کردم شهدای چشم رنگی،یا شهدای تو سردشت شهید شدند چیزی شبیه به اون پیدا نکردم خلاصه فکرم خیلی مشغولِ اون شهید بود تا اینکه یه روز داشتیم از تو جاده قم برمی گشتیم تهران،که روی یه پل بزرگراه عکس ده بیست تا شهید رو زده بودن من همینجوری داشتم نگاه می کردم بیشتر عکسای اون شهدا رو می شناختم یکیش رو که نگاه کردم از تعجب چشام لوچ شد همون بود، به همسرم گفتم اون شهید اسمش چیه گفت فکر کنم شهید زین الدین هستند باورتون نمیشه اسمشونو سرچ کردم رفتم رو عکس شهید، دقیقا همون عکسی بود که تو خواب دیده بودم و تو مسیر جادهٔ سردشت شهید شده بود اصلا باورم نمیشد و به همین دلیل یقینم به این خواب بیشتر شد

منم یه سوال دارم اگه کسی میدونه جوابمو بده چرابعضی اموات به خوابمون نمیان؟

بابام خیلی اجیمو اذیت میکرد من بچه بودم اجیم رفت سرقبر بابابزرگم گفت ب پسرت ک بابامونه  بگو اذیتم نکنه شب بابابزرگم اومد تو خواب بابام گفت دخترتو اذیت نکن گناه داره بعد بابام تا چند روز مهدبون بود دوباره شروع کرد به اذیت و توهین کاش حداقل حرمت نگه میداشت بابام

این سوال منم هست

موهای تنم سیخ شد😳

خدا بیامرزه همشونو

خدا همه اموات رو بیامرزه

این تاپیک جدید دیدم وتاصفحه ۶۵ خوندم عالی بود تصمیم دارم همشوبخونم

پدرمن هفت ساله ازاین دنیارفتن آدم خوبی بود آخرای عمرش چندین سال دراثر سکته مغزی فلج شده بود وزمین گیر خیلی عوض شده بود بخاطرمریضی وخونه نشینیش عین بچهای کوچک بهانه گیرشده بود وخیلی ما اذیت میشدیم گاهی خیلی خسته میشدم وسرش دادمیزدم خدامنوببخشه بعدمرگش من خیلی عذاب وجدان گرفتم ومیگفتم ای کاش هیچوقت بابامواذیت نکرده بودم وسرش دادنمیزدم براش قرآن میخوندم دعا زیارت عاشورا وهر روز بیادش بودم حلالم کنه ی شب بخوابم اومد بای لباس زیبا ب رنگ قهوه‌ای  وی امامه ب رنگ سبز عین سیدآ گفت من حلالت کردم بخشیدمت 

یبارم مادرم میگفت خوابش دیدم وگفته این دخترم همیشه برای من پیام میفرسته وبیادمه  مادرم میگفت منظورش همین قرآن ودعا بوده چندوقتی هست خیلی دلم میخواد بازخوابشوببینم ولی نمیاد لطفا ی صلوات برای شادی روح پدرم بفرستین ممنون میشم

✍مرحوم آیت اللَّه حائری نوشته اند: از پدرم نقل شده که ایشان می‌فرمود: زمانی که در کربلا اشتغال به تحصیل داشتم، در عالم خواب کسی مرا به اسم صدا زد و گفت: شب جمعه خواهی مرد. من خوابی را که دیده بودم فراموش کردم، تا آنکه روز پنجشنبه نهار را در یکی از باغات کربلا با رفقا خوردیم؛ در آنجا تب کردم وغش نمودم - به نظر می‌رسید همان مالاریای شدید توام با غشوه بوده است - رفقا مرا در همان حال به منزل می‌آورند و تحویل می‌دهند. 

من که در حال غشوه بودم، متوجه شدم که برای گرفتن جانم یک یا دو نفر کنارم قرار دارند. در دلم متوسّل به حضرت ابی عبداللَّه الحسین - علیه و علی آبائه و ابنائه الطاهرین السلام و الصلاة - شدم و عرض کردم که از مردن حرفی ندارم و بالاخره باید بروم، ولی الآن دستم خالی است. شما از خدا بخواهید که عمری به من بدهد تا عملی انجام دهم. 

پس از این توسّل شخصی از طرف حضرت آمد و گفت: امام علیه السلام می‌فرمایند: من برای تأخیرمرگش دعا کردم و مستجاب شد؛ مأمور قبض روح برگشت و من از حالت غشوه به هوش آمدم. 

این جریان را مرحوم آیةاللَّه اراکی نیز به سند صحیح از مرحوم حاج آقا مصطفی فرید اراکی نقل کرده، و در مجله حوزه به چاپ رسیده است. در نقل مرحوم اراکی چنین آمده است: 

حال احتضار دست می‌دهد، می‌بیند که سقف شکافته شد و دو نفر از سقف فرود آمدند. می‌فهمد که اینان اعوان ملک الموت هستند و برای قبض روح او آمده اند، پائین پا می‌نشینند تا از پا قبض روح کنند، تا آنجا که بعد از توسل می‌بیند باز سقف شکافته شد و یک نفر آمد و به آنان گفت: آقا فرمودند: تمدید شد، دست بردارید. بعد از رفتن آنها حالش یک قدری بهتر می‌شود. پارچه ای را که رویش انداخته بودند کنار می‌زنند، عیالش بالای سرش گریه می‌کرده، ناگهان صدایش بلند می‌شود که زنده شد، زنده شد.... 

مرحوم آقای اراکی بعداً فرمود: بقای او مثل حدوث او خارق العاده بوده است؛ من گمان می‌کنم این حوزه علمیه با توجه حضرت ابا عبداللّه علیه السلام است، زیرا ایشان گفته بود دستم خالی است، ذخیره آخرت ندارم، امیدوارم شما تمدید نمائید تا ذخیره ای تهیه کنم؛ ذخیره اش همین اقامه حوزه علمیه قم بوده است. من گمان می‌کنم این حوزه علمیه از برکت نظر اباعبداللَّه علیه السلام است و کسی نمی تواند آن را منحل کند. 

مرحوم آقای حائری چنین نتیجه گرفته است که اینها به حسب ظاهر صحنه سازی خداوند متعال است که یک مؤمنی را برای خدمت آماده نماید، آن هم با توجه به اولیاواستشفاع به آنها که انسان را از خود خواهی دورمی‌کند. و ممکن است که ایشان را برای تاسیس حوزه علمیه قم آماده کردند که متجاوز از هزار سال قبل حضرت ابی عبداللَّه الصادق علیه السلام خبر داده است والان بهترین حوزه علمیه جهان تشیع است و متجاوز از ده هزار نفر دارد.

۱.امواتی که جاشون خیلی خوبه مثلا علامه بحرالعلوم خواب هیچکس تاحالا نیومده

۲.امواتی که خیللللی گرفتارند 

۳.امواتی که خیلی وقته از زمان فوتشون گذشته و دیگه تعلق خاطر به این دنیا ندارن

سلام

امضاتون 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ✨️🌿

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ✨️🌿

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ✨️🌿

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ✨️🌿

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم✨️🌿 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ✨️🌿

سلام

من در یک تاپیک بخشی از پیام شما رو ارسال کردم 

البته نام کاربریتون تگ کردم فکر کنم تگ نشد 🌸

 یک کاربر سوال داشتند راضی باشید

از ظهور امام زمان چه چیزایی دیدی؟

یکی بی زحمت لایکم کنه بعدا بیام بخونم🙏