سلام دوستان
من دریا هستم... 5 ساله که ازدواج کردم و الان 26 سالمه... همسرم هم 30 سالشه...من شاغلم و شغلم رو دوست دارم هرچند از لحاظ درآمدی زیاد خوب نیست ولی کار با بچه ها رو دوست دارم ( من مدیر یک ان جی او حمایتی کودکان هستم) خودم و همسرم هر دو فوق لیسانس هستیم... شغل همسرم هم خوبه خدا رو شکر... از اولین روزی که ازدواج کردیم با کمک خدا تونستیم خونه بخریم، ماشین بخریم و ...( بدون کمک کسی و فقط با وام و...) ...
اینا شرایط کلی زندگیم بود ولی من الان چند تا مشکل دارم و یه عالمه علامت سوال که نمی دونم باهاشون باید چیکار کنم؟ خودم از بلاتکلیفیم خسته شدم...
من می خوام ادامه تحصیل بدم و دکترا بخونم...
ما بچه نداریم ... دوست داریم ولی موقعیتش رو نداریم...
رابطه ام با خونواده همسرم اصلا خوب نیست... همسرم به شدت به خونواده اش وابسته است...
من حس میکنم هنوز رابطه خودم و همسرم تعادل نداره که بخوایم بچه دار شیم....
کارم رو خیلی دوست دارم ولی ازم خیلی انرژِ و زمان می بره... به کارای خونه نمی رسم... همسرم هم کمک می کنه ولی تایم کاری اون خیلی طولانیه و بیشتر به خواب نیاز داره... نمی دونم بیخیال کارم بشم یا نه؟
من و همسرم هیچ رابطه کلامی با هم نداریم... جمله سومی دعوامون میشه ... اون تحقیر میکنه منم داد می زنم... و تمام...
هیچ رغبتی به انجام کارای خونه ندارم ... چون برای همسرم فرقی نداره... هیچ واکنشی در مقابل خوب بودن و بد بودنش نشون نمیده...
مشاوره ها و روانشناسایی که رفتم اینقدر متناقض حرف میزنند که خل شدم... یکی میگه مواظب باش بچه دار نشی فعلا... یکی میگه حتما بچه بیار رابطه تون سردیش واسه تکراری بودنشه....بچه بیارین خوب میشین...
خلاصه همه اینایی که گفتم دغدغه هامند که نمی دونم چیکارشون کنم...
بچه
کار
خونواده همسر
درس
خونه
رابطم با همسرم و ...
میشه یه کم منو کمک کنید؟