2737
2734
سلام.
دخترم دو سال و سه ماهشه . من از اول بهار تختش رو جدا کردم..یکم براش سخت بود از ما جدا بشه ولی عادت کرد و من خیلی زحمت کشیدم...الان دو شبه با جیغ و داد و گریه از خواب بیدار میشه و جیغهای وحشتناکی میکشه که خیلی میترسم.وقتی بیدار میشه هی میگه مورچه بود رو دستم مورچه رفت تو تنم....پریشب با اینکه کاملا بیدار شده بود همینطوری که داشت تو صورتم نگاه میکرد دوباره جیغ کشید و فقط میگفت برش دار!!!
دیشب هم انگار تو بیداری چیزاع عجیب غریب میدید...اول گفت : این چیه؟؟ بعد بهش دست زد (مثلا) و گفت چه خوشگله...بعد با حالتی که انگار داره میره سمتش جیغ میکشید و میتیرسید....دیشب تا صبح من و همسرم داشتیم در موردش حرف میزدیم و من گریه میکردم...بنظرتون مشکل چیه؟ وقتی هم بغلش میکنم کاملا اروم نمیشه انگار اون چیزهای عجیب و میبینه....
خواهشا اگه کسی چیزی میدونه بگه...دارم دیوونه میشم
الهام جون

شاید خواب میبینه و وقتی بیدار میشه هنوزتو حال وهوای خوابشه شبها نزار تی وی ببینه یا فیلمهایی که به دردش نمیخوره

سعی کن اول شب پیش خودت بخوابونیش وقتی مطمئن شد که کنارش هستی و کاملا خوابش برد بعد بزاریش تو تخت خودش

شامش رو زود بهش بده که موقع خواب سنگین نباشه اگر میتونی یه استکان دوغ باماست شیرین براش درست کن اخر شب که خواست بخوابه بهش بده بخوره

براش لالایی بخون یاقصه موقع خوابش هم باهاش حرف بزن بهش اطمینان بده که کنارش هستی نگران نباش چیزی نیست بچه ها چیزایی که توروز میبینند شب معمولا خوابش رو میبینند
الهام ممکنه بیای و به کلوپ فرادرمانی ما تو مامی سایت سر بزنی
شاید مشکل دختر تو مثل مشکل من با فرادرمانی و ت.د حل بشه
http://www.mamisite.com/forum/viewtopic.php?p=157449#157449
شاید معتقد نباشی..........اما برا خاطر دخترت یه سری بزن


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

مهتاب جون مرسی عزیزم...خیلی مهربونی... میدونی اخه مشکلم اینه که تو بیداری و کاملا در حالتی که هوشیاریش و بدست اورده این چیزها رو میبینه... دیشب تا حالا اصلا نخوابیدم.خودشم بخاطر این قضیه از ساعت 4 تا 6 صبح بیدار بود.هر چی تو تختش نوازشش کردم و باهاش حرف زدم خوابش نبرد و همش میتیرسید..........ولی پیش خودم که خوابوندمش خوابید و الانم هنوز خوابه
2728
خواهش میکنم عزیزم

پسرمن هم دوسال و هفت ماهشه اونم گاهی شبها جیغ میزنه بیدار میشه

درسته که بیدارشده وکاملا هوشیاره اما هنوز اون چیزایی که دیده توذهنشه اگر میتونی یه هفته شبها کنارش بخواب

بزار احساس امنیت کنه بعد دوباره جاشو عوض کن درهرصورت بچه درکنار مادرش کاملا احساس امنیت میکنه

اگرعروسکی خرسی چیزی که دوست داره و پارچه ای باشه داره شبها بزار کنارش بده بهش بغلش کنه بااون بخوابه

به نظر من الان اصلا جدا نذارش بخوابه. چند شبی مساله ی جدا شدن و جدا خوابیدن رو تعطیل کن. به روال قبل از همون سر شب بذار بیاد پیش خودتون. طفلی کناه داره. چرا اذیتش می کنی. من خودم تا 6 سالگی پیش مامانم می خوابیدم هیچ چیزیم هم نیست.
حالا که روانشناس ها یه حرفی می زنن وحی منزل که نیست که دخترت رو آزار می دی!
راست میگی پوپک جون؟ شوهرم هم همین و میگه....میگه اصلا کی گفته بچه ای رو که اذیت میشه اید جدا خوابوند.نمیدونم والا....میترسم دیگه جدا کردنش سخت و سختتر بشه و لوس بار بیاد.... بچه ها مرسی واقعا میگم....
2740
من خودم تجربه ای تو نی نی داشتن ندارم چون مجردم.اما خودمو خوب یادمه که تو هفت سالگی فکر میکردم شبا یه اژدها زیر تختمه که بلاخره یه شب از زیر تخت میاد بیرون و منو میخوره واسه همین از همه با گریه میخواستم که نمیخوام تنها بخوابم.حتی یادمه دیگه کسی تو اتاقمم بود بازم احساس ترسمو داشتم.این تا 12 سالگیمم ادامه داشت و اون موقع بود که کم کم خودم اصرار کردم شبا تو اتاق خودم بخوابم.
الهام جون شاید باورت نشه اما تو 8 سالگی یه بار تخت صورتی خالدارمو که خیلی هم قشنگ پدرم داده بود رنگش کرده بودن بلکه من علاقه مند شم و تو تخت خودم بخوابم اما انقدر پریدم محکم روش تا یه تختش شکست.از تختم متنفر بودم.هنوزم گاهی شبا اما خیلی کم شاید سالی یه دفعه این ترسو دارم که یه چیزی تو تاریکی هست.
پس عزیزم سعی کن ریشه ای این مشکلو حل کنی.چون کوچولوت واقعا ازار میکشه.من کاملا احساسامو یادمه هنوز،نمیگم بیارش پیش خودت اما تا مشکل حل نشده سعی نکن به زور تنهاش بذاری.چون من خوب یادمه چقدر اون اژدهای خیلی بزرگ و باور داشتم.باز خوبه دختر شما میگه مورچه.
انسانهای ضعیف انتقام میگیرند، انسانهای قوی می بخشند اما انسانهای باهوشند که نادیده می گیرند.
مهتاب جون تخت دخترم تو اتاق خودمونه...اتاتق خودمون خیلی بزرگه و فاصله تختش با تخت ما زیاده....هنوز به یه اتاق دیگه منتقلش نکردم و اینقدر اضطراب داره!!!!!!!!

یلدا جون ممنونم از گفتن تجربت.......اره البته دیشب میگفت مگس!!!
هر شب داره بزرگتر میشه و اینجوری پیش بره به اژدها هم میرسه!!!!!!!!!!!!
الهام جون فاصله تختش رو به خودتو نزدیک کن سعی کن کنارش باشی ووقتی شب یه دفعه تکون میخوره یا غر میزنه

قبل ازاینکه بیدارشه سریع دستشو بگیر نازش کن که بدونه کنارشی یا یه خرده اب بهش بده درکل صداتو بشنوه اروم میشه
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687