همین یکشنبه شب تولد برادر بزرگم بود جمع شده بودیم خونه مامان اینا اینقدر که بابا و مامانم به عرسومون دخترم دخترم گفتن شاید باورتون نشه حالم داشت بهم می خورد بچه اش رو هم که روی سر گذاشته بودن تصور کنید چقدر جلوی شوهرم خورد شدم
وقتی به نماز می ایستم؛
خدایا من، تورا می خوانم یا تو، مرا می خوانی...؟؟!!
کاش که عشقمان دوطرفه باشد..