سلام دوستان من شرایطمو براتون مینویسم ممنون میشم کمکم کنید
من ۴ ساله با همکلاسیم در ارتباطم من ۲۲ ساله و ایشون ۲۴ ساله هستند . از همون ماه های اول خانوادش در جریان بودن و اصرار داشتن به آشنایی خانواده ها ولی چون پدر من بسیار تعصبی و سخت گیر هستند اجازه ازدواج ندارم تا وقتی سنم ۲۴ به بالا بشه ، در مورد شرایط خودم و دوستمم بگم که هر دو مهندسی نفت خوندیم و لیسانس داریم ازمون ارشد شرکت کردیم و با توجه به رتبه هامون هر دومون یکی از دانشگاه های شریف یا تهران قبول میشیم بسیار پسر مودب و با کمالاتی هستند و از هر نظر شبیه هم هستیم فرهنگ اخلاق و بسیار به هم علاقمندیم .
من برا کارهای تسویه حسابم رفته بودم تبریز ( هر دومون اونجا دانشجوی غیر بومی بودیم که با هم اشنا شدیم) و چون خیلی از بابام حساب میبرم نخواستم موقعی که از پدرم تلفنی خاستگاری میکنن خونه باشم ، و پدرشون از پدرم منو برا پسرشون خاستگاری کردن .
منم دیروز اومدم شهرمون و با مادرم صحبت کردم مامانم خیلی ته دلمو خالی کرد منو میترسونه که بابات قیامت میکنه چی کارت میکنه چرا فکر ازدواجی چرا اجازه دادی زنگ بزنن و ...
میگع از کجا معلوم پسره بذاره درستو ادامه بدی تو تک رقمی اوردی باید حواست به درست باشه اون گولت میزنه ولت میکنه طلاقت میده راهش دوره حق نداری اسمشو بیاری سنت کمه چی و چییییییی
من خیلی میترسم از خانوادم ، مامانم گفت اصلا نذار زنگ بزنن دوباره واس خاستگاری ولی خانواده اونم اصرار دارن که زودتر زنگ بزنن مامانم جوری باهام رفتار میکنه که اره تو هولی تو چی ای چه خبرتع و ... من واقعا بهش علاقمندم عاشقشم با هم تفاهم داریم هدف مشترک داریم اگه از دستش بدم کل زندگیم نابود میشه دیگه ن میتونم ارشدمو بخونم ن امیدی برا زندگی دارم همیشه حمایتم کرده پشتم بوده بهم دلگرمی داده اگه نبود من اینهمه موفقیت نداشتم تو زندگیم ما میخواییم اپلای کنیم ولی خب تنهایی نمیشه اگه ی سال طول بکشه اشنایی خانواده ها تا ما بتونیم رو پایان نامه مون کار کنیم و بریم خوب میشه
سوالم اینه چیکار کنم چه رفتاری داشته باشم با خانوادم؟ بذارم خانوادش زنگ بزنن یا ن؟