2733
2734
با مادرم و بچه هام میخواستیم بریم خرید بچه ها تو ماشین از سروکول همدیگه بالا میرفتن یه دفعه جلو مغازه مورد نظر راهنما انداختم که پارک کنم دیدم از آخر ماشینم صدای خش اومد ای داد بیداد مالیدم به جلو 206 باور نمیکنید شوکه شدم یه لحظه فکر کردم تو یه دنیای دیگه ام شما هم این حس براتون پیش اومده؟خلاصه با دست و پای لرزون از ماشین پیاده شدم یه آقاهه بود حول و حوش 40 سال با دوتا بچه تو ماشین منتظر زنش بود که از مغازه بیان بیرون ازش عذرخواهی کردم و گفتم اصلا متوجه نشدم حالا نگو داداش کوچیکم که با ما بود بعدن بهم گفت ماشینه هم یواش میومده جلوتر متوجه نبوده که تو یهو پارک میکنی واسه همین بهش خوردی خلاصه من متوجه این چیزا نبودم حالا با دست و پای لرزون نزدیک بود از ترس تو خودم جیش کنم گلاب به روتون به آقاهه گفتم خسارتش هرچی باشه قبول میکنم اونم میگفت حالا ماشینم از قیمت میفته یه دفعه زنش از تو مغازه اومد یه جوری باهام برخورد کرد که از صدتا فحش برام بدتر بود هنوز که هنوزه بعد از دوسه روز قیافه اش تو ذهنم میاد اعصابم خراب میشه یه چشمای تیزی داشت مثل جغد چند تا نچ نچ کرد و سرش رو تکون میداد اومد سمت من انگار که آدم کشتم منم می گفتم خساراتش هرچی باشه پرداخت میکنم خلاصه مرده آدم منطقی بود به پلیس زنگ نزد منم به داداش بزرگم زنگ زدم اومد با دوستش دیدن گفتن ماشین رنگ نمیخوره فقط صافکاری میخواد حالا من میخواستم سوار ماشین م بشم یه بار دیگه به اون زنه نگاه کردم وای از ترس زهره ترک شدم خداییش اگه من جای اون بودم باکسی که خودش رو مقصر میدونه و هیچ اعتراضی نداره اون طوری رفتار نمیکردم
ببین نظرات اینجا خیلی خوبه ها ولی تهش ادم نیاز داره یه ادم متخصص بهش بگه چیکار کنه. من خودم هربار مساله اینجوری برام پیش میاد میرم سراغ دکترساینا. بیا اینم لینکش بعد تازه خیالمم راحته که اگر مشکلم حل نشه پولمو کامل برمیگردونن.



2728
مرده شماره منو گرفت بعد که داداشم اومد با همدیگه شماره های همدیگه رو رد و بدل کردن واسه اینکه مرده بعدن فاکتور بیاره خلاصه ما رفتیم خونه به شوشو هم از ترس چیزی نگفتم ماشین خودم هم یه ذره خراب شده بود گفتم اگه چیزی گفت میگم سرکار تو پارکینگ که رفتم سراغش اینطوری شده یکی زده و دررفته
خب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
"دلم گرفته است" نه این ک کسی کاری کرده باشد نه.........من انقدر ادم گریز شده ام ک کسی کارش ب اطراف من هم نمیرسد.......دلم گرفته است ک انچه هستم را نمیفهمند.......و انچه هستند را میپذیرم......و دنیا هم ب رویش نمیاورد این تناقض را.......
2740
دیدم دوسه ساعت بعد موبایلم زنگ میخوره آقاهه است گوشی رو برداشتم سلام کرد گفت به داداشت زنگ زدم جواب نداد خلاصه اینکه میگفت فردا ماشین رو میبرم تعمیرگاه چیزایی که قبلش با داداشم صحبت کرده بودن بعدش دیدم میخواد خودمونی بشه گفت خانم شماهم بد پارک کردی حالا چی شد داداشت دعوات نکرد مرتیکه فکر میکرد مجردم منم خیلی سنگین گفتم نخیر اگه کاری داشتید با خودشون تماس بگیرید از ترس به داداشم هم نگفتم وگرنه دعوا راه میندازه اونوقت شوشو میفهمه بدتر میشه
"دلم گرفته است" نه این ک کسی کاری کرده باشد نه.........من انقدر ادم گریز شده ام ک کسی کارش ب اطراف من هم نمیرسد.......دلم گرفته است ک انچه هستم را نمیفهمند.......و انچه هستند را میپذیرم......و دنیا هم ب رویش نمیاورد این تناقض را.......
فرداش هم دوباره زنگ زد جوابشو ندادم خلاصه رفتم تو فاز افسردگی چرا مردا اینجوریم؟ چقدر کمبود دارن یعنی شوهرمنم چندسال دیگه اگه یه زن جوون ببینه چجوری باهاش برخورد میکنه
حالا پسر سه سال و نیمه ام که هیچوقت چیزی نمیگفته رفته جلو مادرشوهر و برادرشوهر و خود شوشو گفته بابا مامانی ماشین زده به یه 206 یعنی اسم ماشین رو هم گفته که من شاخ درآوردم بعدش آقاهه دعواش کرده
اوکی متوجه شدم متاسفانه بیماری جنسی و روانی زیاد شده مردو زن هم نداره حیا هم که رفته حیا بخوره تو سرشون این کارها بر خلاف فطرت انسانی و اخلاقه منم مزاحم زیاد دارم به خاطر کارم و متاسفانه همه هم می دونن آدم متاهله ولی براشون یا فرقی نمی کنه یا به قول همسرم بیشتر مشتاق میشن جواب تلفنشو نده بزار با داداشت هماهنگ کنه اون باید بدوه دنبال شما تا خسارت بگیره پس باید رفتارشو درست کنه
اللهم عجل لولیک الفرج
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

تو

svvfdrhicdevk | 3 دقیقه پیش

مباحثه

manammaman | 3 دقیقه پیش
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز