از وقتی بچه دار شدیم شوهرم توی پذیرایی می خوابه اوایل می گفت چون گریه می کنه نمی تونم برم سر کار ولی الان 7 ماهشه و گریه تو خوابش خیلی کم شده ولس اون همچنان به این کارش ادامه می ده این مسئله روی روابطمون تاثیر گذاشته به شکلی که خیلی با هم بد شدیم اون دیرتر میاد خونه و توجش به من خیلی کم شده من هم همش از دستش ناراحتم .... هر دومون عشقمون رو به دختر کوچولومون هدیه می دیم تا به همدیگر خیلی این روزا ناراحتم چی کار کنم
دخترت دیگه میتونه تو اتاق خودش بخوابه عزیزم
شما و همسرت هم کنار هم بخوابید تا مشکل حل بشه
شما و همسرت هم کنار هم بخوابید تا مشکل حل بشه
عسل جون شوهر منم همینطور بود ولی یادم نیست تا چند ماهگی من خودم بچه خوابش میبرد میرفتم بغلش پیشش میخوابیدم بعد ساعت گریه بچه هم دستم اومده بود فیزیولوژی بدنم سر همون ساعت بیدارم میکرد هیچ خللی هم نزاشتم در اون رابطه .. بوجود بیاد
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
نه دخترم نمی تونه تو تاق خودش بخوابه ... چون وقتی غلت می زنه سرش رو بالشت گیر می کنه و نمی تونه بلند کنه انگار که می خواد خدایی نکرده خفه بشه ... بعدم مشکل اصلا" بچه نیست اون بهونه است شوهر من می گه من رو زمین خستگیم در می ره هر بار یه بهونه جدید
گلنسا جون چه جوری می تونی رو زمین بدون تشک بخوابی به اون سفتی آخه فرشای ما هم نازک است کاملا" سفتی زمین احساس می شه من اصلا" خوابم نمی بره سرم درد می گیره اتاق خواب برای خوابه نه زمین اون داره بهونه جویی می کنه
مثل قدیم تشک پهن کن 3 نفر رو زمین بخوابین اگه مشکل گریه بچه نیست نزار ازت دور باشه نسبت بهت سرد میشه دیگه نمیتونی جمعش کنی
رو تشک نمیخوابیدم تخت دختر من ازین تختای بزرگ ینفرا بود باباش میرفت رو اون میخوابید من وبجه رو 2 نفره که یه وقت شب نیفتم روش منم میرفتم خودمو بغل شوهرم جا میکردم
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=591690&PageNumber=3
ما تشک تو خونمون نداریم ... اونم رو فرش گاهی بدون بالشت می خوابه .... یه کارایی می کنه که عقل جن هم نمی رسه .... منم از همین می ترسم اصلا" به من توجهی تنمی کنه خیلی بی تفاوت شده
همه معمولا این مشکل رو دارن
سعی کن باهاش حرف بزنی و متقاعدش کنی که از اونجا خوابیدنش بدت میاد
من به زور شوهرم رو می آوردم که بیا تو تخت خودت بخواب
یه مدت اینجوری می شن همه شون
سعی کن باهاش حرف بزنی و متقاعدش کنی که از اونجا خوابیدنش بدت میاد
من به زور شوهرم رو می آوردم که بیا تو تخت خودت بخواب
یه مدت اینجوری می شن همه شون
عزیزم پتو که داری وقتی میبینی اونجوری میخوابه دو تا پتو بنداز رو هم رو فرش پهن کن هرچند که مثل تخت نیست ولی خیلی بهتر میشه بالشم ببر براش بیدارش کن بگو عزیزم اینو بزار زیر سرت گردنت درد میگیره همینجوری شروع کن یواش یواش بخودش میاد
من بهش التماس کردم بیاد پیشم گفتم من با بوی تو خوابم می بره گفتم من تو بغلت آرامش می گیرم قبول می کنه میاد وسط شب بر می گرده می روی زمین خستگیم در می ره من چقدر منت بکشم
قدیما همش تو بغل هم بودیم من یه چیزی می دیدم بهش توجه م یکردم .... من خودم یکی رو می خوام بهم توجه کنه چه جور می تونم با این اخلاقا برم روزی 100 بار بوسش کنم مثل قدیم ........ وقتی مثل قدیما مهربون می شه منم مثل قدیما بهش محبت می کنم ولی الان اصلا" دلم نمی کشه
عسل جون برو پیشه شوهرت یه پتو زیرت بنداز حالا که نمى تونى رو زمین خشک بخوابی ولی پیشش بخواب جدا ازش نخواب
گلنسا جون شوهر من در عین صبوری فوق العاده لجبازه قدیم ها هم که بچه نبود روی زمین گهگاه می خوابید الان که دیگه بهونه هم داره بعدشم این عادت خانوادگیشونه مادر و پدر جدا می خوابن ... خاله و شوهر خاله ........ من که از این عادتا ندارم چی کار کنم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
