2733
2739
عنوان

دلم خیلی گرفته لطفا بیاین...

11432 بازدید | 51 پست
سلام، اصلا فکرشم نمیکردم بیام راجب شوهرم و خانوادش دوباره تاپیک بزنم، نمیدونم تاپیک های قبلی منو خوندین یا نه حالا آدرسشو باز میذارم، و خلاصه ماجرا از أواخر مرداد بود که طَی یه پنهان کاری کلید خونمون توسط شوهرم از من و پیدا شدنش توسط خودم بصورت کاملا اتفاقی و اومدن مامانم بخونمون که شوهرم درو روم قفل کرده بود و من به مامانم گفتم که کلیدو پیدا کردمو و درم روم قفل کرده . قفل کردنش هم بخاطر لجبازی بامن بود که باهم قهر بودیم ، و خلاصه مامانم دم در زنک زد به شوهرم و کفت در قفل نیست أز تو باز میشه ، منم داشتم اتیش میگرفتم که پشت در گفتم خیلی گوه خورده انقد دروغ میکه ، تا خواهرش که طبقه بالآی ما زندگی میکرد صدای منو شنید و گذاشت کف دست شوهرم و شب شوهرم با توپ پر اومد و بمن کفت تو این حرفو گفتی گفتم اره و بعدش دعوامون شد و جلو مامانم کتکم زد و منو کوبوند زمین و داشت خفم میکرد که گریه نکنم و صدام در نیاد و مامانمو که میخواس جدامون کنه دعوا نکنیم هل داد بعدم خواهرشو و دامادشونو تو خونمون أورد و شروع کردن به دخالت و برادرم هم اومد و همراه مامانم رفتم خونه مامانم و نمیدونستم ٢٠ روزه که باردارم . و یه چن وقت بعد فهمیدم و دو ماه قهر بودیم و شوهرم اومد تعهد داد و معذرت خواهی که بطور مفصل تو تاپیک قبلیم هست الان دارم شش ماه بارداریمو تموم میکنم ، شوهرم تو اون معذرت خواستن هاش قرار شد خونه رو بنامم کنه و خواهرش پاشه از طبقه بالامون و مشاوره بیاد، و من دیگه با خانوادش رو برو نشم و رابطه رو قطع کنیم ..... اونا تو این دوماه هیج سراغی از من نکرفتن اونم با حال بد ویار من و ناراحتیام شوهرم تو این مدت برگشت من خیلی خوب شده بود و عالی، أولش خواهرش اینا نبودن و گفت خونه خریدن و دارن میرن ، اما الان یه ماهه دیدم باز برگشتن چون پول کابینت خونشونو ندارن و تو این مدت مرتب خواهرشوهرم برأی شوهرم غذا میفرسته و بچه هاش میان دم درمون و شوهرم کلی خوراکی بهشون میده و همش بهم زنک میزنن و حرص میدن منو و شوهرمم میکه بمن که کینه ای و حسودم و پست و کثیفم و تازه خواهرش شیرپاک خورده بوده والا باید منو جر میداد حالا مسائل دیگم هس ، ببخشید طولانی نوشتم ، فقط لطفا و خواهشااا نصیحت و سرزنش نکنید و راهکار بدین ، ممنونم
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



همش نگران پسرمم که تو دلمه ، خیلی دوسش دارم، شوهرمم باز شروع کرده بد خلقی و میگه خسته شدم تو با همه دنیا بدی ، هیچکس دوستت نداره و همه تردت میکنن چون حسود و کینه ای هستی و نگران بچمم که داره از تو تغذیه میکنه ! میکه زایمان کردی باید بیای همینجا والا خونه مامانت حق نداری بری بخوابی والا بچمو میگیرم از بیمارستان میارم پیش خودم. بعدم همش میگه تو ولخرجی و همش چیزای گرون دوست داری ، البته منکر نمیشم که شوهرم عروسی خوب برام گرفته و خونه و ماشین داره باین سن و سال اونم از خودش و روی پای خودش وایساده ولی میکه چرا هر ماه میری دکتر چکاب میکنی چرا قرصای ویتامینت انقد گرونه ! نخوری مکه چی میشه ؟ مکه مامان من نخورد ما عقب مونده شدیم !؟ خلاصه مدام جدیدا رفته رو مخم و اصلا منو درک نمیکنه توروخدا راه کار بدین
2731
سلام......عزیزم من خودم خیلی مشکلات دارم و یه عالمه اشتباه......اتفاقا میخواستم الان تاپیک بزنم....... اما عزیزم شما اشتباه بزرگی کردی........نباید تا زمانی که خونه به نامت میشد کوتاه میومدی......کاش همون موقع حق طلاق هم میگرفتی.......نه واسه اینکه خدای نکرده جدا بشی بلکه برای تنبیه همسرت که دیگه زیر قولش نزنه....شما خیلی راحت برگشتی......بدون اینکه قول سفت و محکم بگیری.....الان شوهرت حس میکنه چون حامله ای مجبوری کوتاه بیای....... قبل اینکه نی نی به دنیا بیاد حتما باهاش اتمام حجت کن.....
درسا جون شوهرم منو بزور میبره خونه مادرش و من اونجا همش ناراحتم و أشک تو چشمامه و دست خودم نیست ، بعدم که میایم شوهرم میکه باز حسادت و کینه هات تمومی نداره نه!؟ کی میخوای کینه و کدورتاتو بذاری کنار
فرحناز جون تازه تعهد هم بزور داد و من ازش البته شکایت کردم و نامه پزشکی قانونی دارم. اما انقد اومد گریه زاری کرد که گفتم ادم شده ، تو این سه ماه که برگشتم دو ماهش خیلی خوب بود حتی اسم خانوادشو نمیاورد و مث پروانه میچرخید دورم ولی دوباره باز شروع شده کاراش و اذیتاش البته دیشب یه دعوای بد کردیم و من کلی گریه کردم ، تازه جفتم هم پایینه تو سونو دکتر کفت ، میخواستم برم خونه مامانم ولی بخاطر بچم رفتم و از دل شوهرم در اوردم و کفتم اشتباه میکنه تا کمی اروم بشیم ، و نقطه ضعف شوهرم محبت و توجه منه و سریع نرم میشه اما اصلا الان منو درک نمیکنه دیشب کفت انقد کریه نکن و صداتو بالا نبر والا میزنم تو شکمت روده هات بریزه بیرون ! که من خیلی ناراحت شدمو کریه کردم البته دست روم بلند نکرده بعد اون قهر کردنا و تعهد دادنا
2740
یکتا جون دقیقا شوهر منم اینجوری میگه.......منو میبره خونه مادشوهرم....بعدش اونها بی محلی میکنن و یا من رو میچزونن و فرق میزارن و آدم حسابم نمیکنن و منم ناراحت میشم و بغض گلوم رو میگره.....بعدش بر میگرده انتظار داره شاد و خوشحال باشم و قرربون پدرشوهر و مادر شوهرم برم و جلوی خواهر شوهر کوچیکتر از خودم خدمت کنم....
در مورد خرج کردن ٩٥ درصد مردا ته دلشون راضی به پول زیاد خرج کردن واسه زنشون نیست مطمئن باش در مورد اینکه میگه خرج میکنی و مولتی ویتامین گرون میخوی و مادر من نخورده و چیزی نشده جواب رو باید با ارامش بدی نه مقابله به مثل چون منطقی ترین جواب هم با داد و فریاد و دعوا تو گوش کسی فرو نمیره بگو شرایط زمان مادرای ما با الان فرق میکنه اون موقع استرس کمتر بود مواد غذایی سالم تر بود الودگی هوا و امواج و صد تا مشکل دیگه نبود زنا دکترم نمیرفتن حامله میشدن روز اخر یه قابله میومد فارغشون میکرد الان با این اوضاع با صد تا دکتر و قرص و مکمل هنر کردی بچه سالم بیاری منم اگه خرج میکنم میخوام شان تورو ببرم بالا شیک باشم ابروی تو و خانوادته میخوای از فردا مثل کلفتا بگردم؟؟
آخی یکتا جونم.....قربونت برم....چه طور دلش اومده اینجوری بگه....... کاشکی همون موقع سخت میگرفتی....معلومه شوهرت بازم یادش رفته و تنبه اش کافی نبوده....دستش بشکنه که تو رو کتک زده بود..... والا به خدا خیلی ناراحت شدم....تو رو خدا اگه خانوادت پشتت هستن تا نی نی به دنیا بیاد حتما اتمام حجت کن
همش از خانواده من که تو مدت قهر من از من حمایت کردن بد میگه و میگه به اونها ربطی نداشته دخالت کنن خیلی غصه میخورم ، خودش خونه ما نمیاد، خانوادم باهاش قهرن خسته شدم از دستشون میکه تو هدفت از اول جدا کردن من از خانوادم بوده
یکتا جون اگه یادت باشه من تو تاپیک قبلیتم بودم اونجام گفتم که شرط اینکه با خانوادش هیچ رفت و آمدی نداشته باشین عملا ممکن نیست و اگر مردی این کار بکنه مرد زندگی نیست دقیقا هم یادمه یه مثالم زدم از یکی از فامیلامون که این کار کرد و در آخر معتاد شد و زنش ازش طلاق گرفت، بالاخره هرچی باشه اونا خانوادشن اگر درخت از ریشش جدا کنی خشک میشه
خدایا دوست دارم، به من لیاقت بندگی بده نزار گمراه بشم
میکه مامانت نمیذاره ما زندکی کنیم باید ازونا دوری کنی. بارها تو مسائلی که منو متهم میکنه یا متلک و تیکه میندازه با خنده جوابشو میدم چن شبه همش جای خوابشو جدا میکنه میره أتاق خواب اونوری میخوابه و منم از تنهایی میترسم و باز میرم بهش میگم بیا رو تخت بخواب که میاد یعنی نقطه ضعف منو فهمیده
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز