عزیزم میدونم هیچ کس این قسمت رو نمی خونه بخاطر همین هر چی دلم میخواد بهت بگم رو برات می نویسم آخرین باری که با همرف زدیم سال 79 بود توی مدرسه راهنمایی . یادته وقتی که دیدمت خیلی خوشحال شدم حتی از خوشحالی گریه ام گرفت . مهدیه جان من حتی از یه خواهر هم بیشتر دوستت داشتم هنوز هم امیدوارم که یه روزی ببینمت اینکه حتی یک درصد هم احتمال بدم اتفاقی برات افتاده دیوونه میشم. دلم میخواد بدونم که کجایی یا جیکار میکنی اصلا ازدواج کردی یا هنوز داری درس میخونی؟
خداجونم ازت خیلی ممنونم که منو مثل همیشه نا امید نکردی و دوستمن رو بعد از ۱۸ سال بهم برگردوندی