یه خانمی هست که بچه هاشو با یتیمی بزرگ کرده و خیلی سخت زندگی کرده حالا سرطان گرفته بد جوری پاها و شکمش قلمبه قلمبه زده بیرون یه پسر داره که اونم مریض حاله و بیکار عروسش طفلک یه بچه کوچیک داره اونم سرطان گرفته اینا به دلیل بی پولی نمی تونن اصلا درمان کنن و حتی نمی تونن هزینه یه عکس رادیو لوژی بدن. قربون خدا برم که چطوری آدمها رو امتحان می کنه هم درد هم بی پولی. خدایا شکرت هر چی تو صلاح می دونی ولی فکر می کنم این اتفاق افتاده تا خدا خیلی ها رو امتحان کنه .
سلاخی زار می گریست به قناری کوچک دل بسته بود