من سال 85 به میل خودم طلاهام رو فروختم و بعد دادیم به یه تاجر که باهاش کار کنه اما بعد از یکسال متاسفانه ایشون غیب شدن . با پول طلاهای من اون زمان میتونستیم یه پراید صفر بخریم . تا اینکه همسرم برای هزینه های کارشناسی ارشد روشون فشار بود و من اون زمان که میشد سال 88 رفتم سرکار و حقوق خیلی خوبی میگرفتم 16 ماه رفتم سرکار اما اگر از کل حقوق اون 16 ماه من 100 ت هم خرج خودم کردم !!!!! همیشه خونواده م به سرم منت میذاشتن که چرا هوای آینده خودت رو نداری و من که نظرم این بود باید با همسرم واقعا همدل باشم به این حرفها گوش نکردم . تا اینکه سال 91 به لطف خداوند یه خونه خیلی خوب تونستیم بسازیم و همسرم به جبران گذشته های من بخصوص زمانی که رفتم سرکار نصف خونه رو به نامم کردن . من واقعا قبول دارم هر چی با همسرت بیشتر کنار بیای زندگی به کامت شیرین تر میشه &
اگر دوست دارین همچون سابق یکی از اعضای خیرخواه خیریه مردمی و خودگردان ما باشید لطفا به گروه بنیاد نیکوکاری راه ماندگار وارد بشین . یه گروه سرشار از مهر و محبت وصف نشدنی با کلی عکس و سند از فعالیتهامون :
به این شماره پیغام بدین تا در گروه ادتون کنم 09156110375