جاریم هفته پیش اومد خونه مادر شوهرم بعد حرف از من شده بوده گفت بابا مامان میگفتن که تو حساسی نمیای فلانی چنانی ومنم دفاع میکردم میگفتم نه فاطمه حق داره مادره حساسه من درکش میکنم گفت بعد دراومدن گفتن تو که انقد ازش دفاع میکنی اون پشت سر تو انقد حرف میزنه😐 جاریم گفته بعید میدونم مثال بزن مادرشوهرم گفته پارسال تو مهمونی که تو به من فلان حرفا زدی من ناراحت نشدم ولی تا یک هفته فاطمه رو مخ من وبابا کار میکرد که نه الهام کار بدی کرده بی احترامی کرده و...تا تورو از چشم ما بندازه..... گفت من باورم نشد بعد امروز ازم پرسید حقیقته منم گفتم نه والا من گفتم رک هستی مثل من تو خودت نمیریزی ولی رو مخ کسی کار نکردم😐