با سلام
به این سه داستان زیبا توجه فرمایید :
1- روزی امام حسن علیه السلام را (که کودکی خردسال بود) در دامان پیامبر گذاشتند، بچه بول کرد، پیامبر فرمودند جلوی فرزندم را نگیرید (بول فرزندم را قطع نکنید، لا تزرموا) ، سپس آبی آوردند و پیامبر آنرا شست....
(وسائل الشیعه/ج3/ص405)
2- روزی کودکی را برای تبرک و نام گذاری به نزد پیامبر آوردند، حضرت برای احترم خانواده، بچه را در دامان خودشون قرار دادند،
بچه بول کرد و خانوادش فریاد زدند،
حضرت فرمودند بول بچه را قطع نکنید (به بچه استرس وارد نکنید، بذارید راحت باشه)، حضرت بچه را رها کردند تا بچه بولش تمام شد،
سپس آرزوی برکت کرده و نام گذاری کردند و خانواده خوشحال شدند و کسی ندید که پیامبر از بول بچه ابراز ناراحتی کند،
خانواده که رفتند، حضرت لباسشان را شستند...
(مکارم الاخلاق ص 26)
3- ام فضل (دایه ی امام حسین) میگوید روزی حسین علیه السلام (در حالی که کودک بودند) در دامان پیامبر قرار دادم،
همین که پیامبر خواستند کودک را ببوسند، کودک بول کرد و قطره ای بر لباس پیامبر نشست،
ام فضل یه نیشگون از کودک گرفت (فقرصته) و حسین گریه کرد.
پیامبر با ناراحتی فرمودند آرام ام فضل، این لباس من است شسته می شود ولی تو بچه ام را به گریه انداختی ...
(وسائل الشیعه/همان ؛ لهوف /ص15)