سلام
دوستای خوبم حتما خیلی ها از شرایط زندگی من خبر دارن اینجا خیلی ها هم نه
شوهر من معتاد به شیشه هست البته الان در حال ترک ولی .................
این موضوع حدود دو سال و خورده ای پیش لو رفت یه مدت شوهرم انکارش کرد تا اینکه این اواخر به شدت تابلو شده بود و اینکه بالاخره لو رفت
حالا بعد از کش و گیره های فراوان و خواهش تمناهای شوهرم و ..... و اینکه رفت آز داد در حضور من و تعهد محضری مبنی بر وکالت طلاق مشروط که اگر ایشون دوباره این کار رو بکنه من بتونم مطلقه بشم
و اینکه پسرم شدیدا به پدرش وابسته هست و تو این دو ماه که من از خونه ام دور بودم اصلا باباش رو فراموش نکرده و وقتی میبینتش از بغلش پایین نمیاد تصمیم گرفتم برگردم
شاید خیلی ها بدونن که فردی که در حال ترک شیشه هست رو باید خیلی باهاش ملاحظه کاری کرد و باهاش ساخت اگر بخوای کمکش کنی
قرار شده آخر هفته برگردم
حالا این وسط من از خانواده شوهرم به شدت خشمگینم من رو رها کردن
به من گفتن به ما ربطی نداره بورو هرچی قانون گفت هرکار دوست داشتی بکن و تو این مدت هم بی اعتنایی تمام و حتی وقتی مادرم بهشون زنگ زد گوشی روش قطع کردن و ...............
ازشون در حد مرگ متنفرم متنفرم و اگر بخوام برگرذم مجبورم ریخت کثیفشون رو تحمل کنم چون توی ساختمون هستیم حالم ازشون به هم میخوره نمیتونم تحملشون کنم و به خاطر این مسئله مدام به شوهرم سرکوفت میزنم و باهاش دعوا میکنم و به خانواده اش بد و بیراه میگم
حس میکنم برای اینکه خودشون رو راحت کنن پسر آشغال مفنگیشون رو قالب من کردن و حالا به قول خودشون هرکی زندگی خودش رو داره نشستن دان زندگیشون رو میکنن و بلایی که سر من و پسر من اومد رو اصلا حساب نمیکنن
این خشم داره من رو از بین میبره و من مطمئنم اگر به خونه هم برگردم مداوم با همسرم دعوا و نزاع دارم سر خانواده اش
چه کار کنم داغونم
دیشب مثلا رفته بودیم بیرون که بچه رو ببریم دکتر و شام بدیم اینقدر دعوا کردم و گریه و نفرین که حالم به شدت خرابه
****عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته شده*** .