خواهرم بیچاره الان دو ماهه زندگیش جهنمه شوهرش یه دفعه ای زده به سرش هی میگه دارم با یکی دیگه ازدواج می کنم ولی یه طوریه که نمیشه فهمید واقعا داره این کار را می کنه یا فقط داره اذیت میکنه اولها فکر میکردیم بیماری روحی گرفته خواهرم هی باهاش مدارا کرد که شاید خوب بشه حرفهای چرت وپرت زیاد میزد میگفت دارم ازدواج میکنم ولی همش تو خونه بود بعضی وقتها میگفت افسردگی گرفتم فکر می کردیم مریضه توهم داره این حرفها را میزنه چون علایم دیگه نشونگر صحت حرفش نبود ولی الان چندروزه هی میره بیرون بر نمیگرده موبایلش رمز داره لب تابش هم رمز داره بلد نیستیم هک کنیم اقلا تکلیفمون را بفهمیم اگر واقعا پای کسی وسطه آدم یه فکر اساسی بکنه کسی را هم نداریم دنبالش راه بیفته اگه راه حلی بلدید بگید اقلا از این بلاتکلیفی در بیایم اصلا هم رو کمک خونواده نمی تونیم حساب کنیم نه خونواده خودمون نه خونواده اون خونوادش طرف اونند