بچه ها الان داشتم عکسهای عروسیمون رو میدیدم این فکر به ذهنم رسید که حتما خیلی از شماها خاطرات جالبی دارین از قشنگ ترین شب زندگیتون من خودم خاطره خیلی خاصی ندارم فقط اینکه عروسی ما 28 آذر بود و یه برفی از صبحش اومد که سالها بود تهران چنین برفی نیومده بود و عروسی هم نیاوران بود .... آرایشگاهم اقدسیه بود و وقتی شوهرم اومد دنبالم با فیلمبردار مجبور شدن زنجیر چرخ به ماشین ببندن و توی فیلم بخاطر تکونهای زنجیرچرخ همش بالا و پایین میریم...!!!
حالا هرکی خاطره ای داره بیاد بگه برای تفریح و وقت گذرونی بد نیست یه کم بخندیم