2737
2739
با سلام به دوستان خوب و کتابخون طبق قرار قبلیمون در تاپیک "خرد" و انتخاب کتاب "گتسبی بزرگ" برای خوندن ،امروز نقد و بررسی کتاب گتسبی بزرگ رو شروع میکنیم .... نقد ما میتونه شامل بررسی سبک داستان ، نحوه روایت داستان، تجزیه و تحلیل شخصیتهای داستان ، و در نهایت نظر خودمون در مورد کل کتاب و امیتازی باشه که بهش میدیم.... ما اینجا نقد حرفه ای انجام نمیدیم.... بسیار ساده اون چیزی که از کتاب درک کردیم رو مینویسیم.... پس هر کس میتونه بعد از خوندن کتاب به راحتی نظرش رو در مورد کتاب و شخصیتهای اون بنویسه. قبل از شروع بحث دو نکته رو عرض کنم: اول اینکه به نظرم هر بار با خوندن هر کتاب تاپیک جداگانه ای برای نقد و بررسی اون کتاب زده بشه به جای اینکه همه نقد کتابها تو یه تاپیک باشه و بعدا حجم تاپیک زیاد بشه و برای پیدا کردن نقدها دچار مشکل بشیم. این تاپیک اولمون هست و امیدوارم همین روند همچنان ادامه پیدا کنه.... برای انتخاب کتاب بعدی داخل تاپیک خرد تصمیم گیری خواهیم کرد. دوم اینکه اگه کسی تا به حال این کتاب رو نخونده و بعدا دوست داره اون رو بخونه توصیه میکنم پست سوم این تاپیک رو که خلاصه داستان این کتاب هست رو نخونه تا لذت کتاب رو از دست نده ...
yesterday you said tomorrow....just do it
مختصری در مورد نویسنده کتاب فرانسیس اسکات کی فیتزجرالد (به انگلیسی: Francis Scott Key Fitzgerald) (زاده ۲۴ سپتامبر ۱۸۹۶ - درگذشته ۲۱ دسامبر ۱۹۴۰) نویسنده آمریکایی رمان و داستان‌های کوتاه بود. او به عنوان یکی از نویسندگان بزرگ سده بیستم میلادی شناخته می‌شود. شناخته‌شده‌ترین اثر او رمان گتسبی بزرگ است که اولین بار در سال ۱۹۲۵ منتشر شد. چاپ اول گتسبی بزرگ (در سال ۱۹۲۵) موفقیت چندانی کسب نکرد و در طول مدت ۱۵ سال باقی‌مانده از عمر فیتز جرالد فقط حدود ۲۵٬۰۰۰ جلد از آن به فروش رسید. کتاب در سالهای پایانی ۱۹۳۰ (دوران رکود اقتصادی بزرگ) و همچنین در خلال جنگ جهانی دوم بطور کلی بدست فراموشی سپرده شد، اما بعد از جنگ، در سالهای ۱۹۴۵ و ۱۹۵۳ تجدید چاپ شد و بلافاصله خوانندگان و طرفداران بیشماری یافت. گتسبی بزرگ هم اکنون یکی از بزرگ‌ترین رمان‌های آمریکایی به شمار می‌آید و آنرا در مدارس و دانشگاه‌های سراسر جهان (در رشته ادبیات آمریکا) به‌عنوان یکی از کتب استاندارد تدریس می‌نمایند.
yesterday you said tomorrow....just do it
بهترین خلاصه کتابی که تو اینترنت پیدا کردم با شرح تمام جزئیات به قلم خانم "زهرا برومند" برگرفته از سایت asha.ir بود که در زیر میخوانید: چون خلاصه طولانی است اون رو در چند پست ارسال میکنم. (باز هم توصیه میکنم اگه کسی کتاب رو نخونده این خلاصه رو نخونه تا لطف کتاب براش از دست نره ) خلاصه کتاب گتسبی بزرگ داستان از زبان نیک کراوی روایت می‌شود که در تابستان سال ۱۹۲۲ برای کار به نیویورک می‌آید و در منطقهٔ وست اِگ در لانگ آیلند خانه‌ای اجاره می‌کند. طبق توصیفات نیک٬ وست اِگ محلهٔ پولدارهای تازه به دوران رسیده است. آدم‌هایی که چندی نیست که صاحب مال و منال شده‌اند و هنوز نتوانسته‌اند خود را میان طبقات مرفه جامعه جا بیندازند و با آن‌ها ارتباط برقرار کنند و سعی دارند با ولخرجی‌های بسیار، ثروت خود را به رخ دیگران بکشند. همسایهٔ نیک در وست اِگ فرد ناشناسی‌ است به نام جی گتسبی که هر یکشنبه شب در امارت بزرگ خود مهمانی‌های شبانهٔ مفصلی برگزار می‌کند داستان از زبان نیک کراوی روایت می‌شود که در تابستان سال ۱۹۲۲ برای کار به نیویورک می‌آید و در منطقهٔ وست اِگ در لانگ آیلند خانه‌ای اجاره می‌کند. طبق توصیفات نیک٬ وست اِگ محلهٔ پولدارهای تازه به دوران رسیده است. آدم‌هایی که چندی نیست که صاحب مال و منال شده‌اند و هنوز نتوانسته‌اند خود را میان طبقات مرفه جامعه جا بیندازند و با آن‌ها ارتباط برقرار کنند و سعی دارند با ولخرجی‌های بسیار، ثروت خود را به رخ دیگران بکشند. همسایهٔ نیک در وست اِگ فرد ناشناسی‌ است به نام جی گتسبی که هر یکشنبه شب در امارت بزرگ خود مهمانی‌های شبانهٔ مفصلی برگزار می‌کند داستان از زبان نیک کراوی روایت می‌شود که در تابستان سال ۱۹۲۲ برای کار به نیویورک می‌آید و در منطقهٔ وست اِگ در لانگ آیلند خانه‌ای اجاره می‌کند. طبق توصیفات نیک٬ وست اِگ محلهٔ پولدارهای تازه به دوران رسیده است. آدم‌هایی که چندی نیست که صاحب مال و منال شده‌اند و هنوز نتوانسته‌اند خود را میان طبقات مرفه جامعه جا بیندازند و با آن‌ها ارتباط برقرار کنند و سعی دارند با ولخرجی‌های بسیار، ثروت خود را به رخ دیگران بکشند. همسایهٔ نیک در وست اِگ فرد ناشناسی‌ است به نام جی گتسبی که هر یکشنبه شب در امارت بزرگ خود مهمانی‌های شبانهٔ مفصلی برگزار می‌کند. اما نیک مانند بقیهٔ ساکنان این محله نیست. او فارغ‌التحصیل دانشگاه ییل است و در محلهٔ ایست اِگ که متعلق به طبقهٔ اشراف و قدیمی نیویورک است٬ آشنایانی دارد. دیزی دختر عموی نیک و همسرش تام بوکانن از همکلاسی‌های قدیمی نیک در دانشگاه ییل هستند که در این محله زندگی می‌کنند و دختر بچهٔ کوچکی دارند که چندان محبوب پدر و مادر نیست. در رفت و آمد به خانهٔ بوکانن‌ها نیک با دختر جوان و زیبا! و ورزشکاری به نام جردن بیکر آشنا می‌شود. رابطهٔ بین نیک و جردن صمیمی‌تر می‌شود و او از زندگی و ازدواج دیزی و تام برای نیک می‌گوید. از این‌که تام معشوقه‌ای دارد به نام میرتل که در محله‌ای صنعتی و پایین شهر زندگی می‌کند و زن ویلسون کارگر پمپ بنزین است. تام اما ابایی از آشکار کردن این رابطه برای نیک ندارد چنان‌که روزی او را همراه میرتل به آپارتمان مخفی‌اش در نیویورک می‌برد. میرتل برای شب مهمانی‌ای تدارک می‌بیند و آدم‌هایی از طبقهٔ خودش را به خانه دعوت می‌کند. مهمانی شلوغ می‌شود و مستی زیاد، دردسر آفرین می‌شود. چنان‌که میرتل زندگی زناشویی تام و دیزی را مسخره می‌کند و تام ِ عصبانی پاسخ او را با مشت می‌دهد و دماغ میرتل را می‌شکند! (ادامه در پست بعدی)
yesterday you said tomorrow....just do it

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

روزهای تابستانی یکی پس از دیگری سپری می‌شوند و بعد از آن همهٔ مهمانی‌های مرموز و رؤیایی یکشنبه شب‌ها. بالأخره روزی گتسبی دعوت‌نامه‌ای را هم برای نیک می‌فرستد. نیک به مهمانی می‌رود و در آن‌جا جردن را می‌بیند. هیچ‌کس گتسبی را درست نمی‌شناسد و از گذشته‌اش دقیق با خبر نیست. به همین دلیل هم شایعات زیادی دربارهٔ او می‌شوند تا این‌که سرصحبت را با یک نفر باز می‌کند و متوجه می‌شود او گتسبی بزرگ است. گتسبی جوان عجیبی‌ است با ظاهری عجیب که خنده‌ای منحصر به فرد بر لبش دارد و سعی می‌کند به لهجهٔ انگلیسی (بریتانیش) صحبت کند. گتسبی از جردن می‌خواهد که چند کلمه‌ای خصوصی با او صحبت کند. و بعد جردن ماجرای دیدار خود و گتسبی را برای نیک تعریف می‌کند. گتسبی به جردن می‌گوید که دیزی را اولین‌بار در سال ۱۹۱۷ ملاقات کرده و از همان موقع عاشقش شده است. به او می‌گوید که شب‌های بسیاری را به شوق دیدن او پشت سر گذاشته و تمام این مهمانی‌ها و ولخرجی‌ها برای این است که شاید نظر دیزی را به خود جلب کند. وقتی گتسبی از رابطهٔ خانوادگی نیک و دیزی با خبر می‌شود با او نزدیک‌تر شده و رفاقتی بین این دو شکل می‌گیرد. حال گتسبی از نیک می‌خواهد تا زمینه‌ای را فراهم کند که او و دیزی هم‌دیگر را ببینند اما از سویی نگران است که اگر دیزی باخبر شود که او هنوز دلبسته اش است او را نپذیرد. نیک بدون آن‌که دیزی را از حضور گتسبی باخبر کند او را به خانه‌اش دعوت می‌کند. دیزی و گتسبی هم‌دیگر را در ملاقات می‌کنند و هرچند در ابتدا سرد و از روی خجالت اما اندکی نمی‌گذرد که با هم نزدیک می‌شوند و آتش عشق قدیمی‌شان دوباره شعله‌ور می‌شود! رفت و آمد میان این دو آغاز می‌شود و گتسبی به عنوان دوست خانوادگی به منزل بوکانن‌ها رفت و آمد می‌کند و گاه آن‌ها را به مهمانی‌هایش دعوت می‌کند. دیزی مجذوب زندگی شاهانه و رمانتیک گتسبی می‌شود و بیش‌تر به او سر می‌زند. تا این‌که روزی تام که از قبل به رابطهٔ همسرش و گتسبی مشکوک شده از نگاه‌های عاشقانهٔ او به دیزی به ماجرا پی می‌برد. دیزی از روزهای تابستانی ابراز کسالت می‌کند و تام هم از فرصت استفاده کرده و همه را مجبور می‌کند که برای تنوع به نیویورک‌سیتی بروند. رفت و آمد میان این دو آغاز می‌شود و گتسبی به عنوان دوست خانوادگی به منزل بوکانن‌ها رفت و آمد می‌کند و گاه آن‌ها را به مهمانی‌هایش دعوت می‌کند. دیزی مجذوب زندگی شاهانه و رمانتیک گتسبی می‌شود و بیش‌تر به او سر می‌زند. تا این‌که روزی تام که از قبل به رابطهٔ همسرش و گتسبی مشکوک شده از نگاه‌های عاشقانهٔ او به دیزی به ماجرا پی می‌برد. دیزی از روزهای تابستانی ابراز کسالت می‌کند و تام هم از فرصت استفاده کرده و همه را مجبور می‌کند که برای تنوع به نیویورک‌سیتی بروند. (ادامه در پست بعدی)
yesterday you said tomorrow....just do it
2731
دیزی و گتسبی در یک ماشین و نیک و جردن و تام با ماشین دیگری عازم می‌شوند. وقتی که برای بنزین زدن توقف می‌کنند متوجه می‌شوند که ویلسون به خیانت همسر خود پی برده و می‌خواهد از آن منطقه برود. در نیویورک‌سیتی تام که به پیشینهٔ گتسبی پی برده (این‌که او حتا به کالج هم نرفته و از طریق قاچاق مشروب پولدار شده) او را به مسخره می‌گیرد و گتسبی هم که از عشق دیزی نسبت به خود مطمئن است با او بحث می‌کند. اما دیزی که تا آن روز عاشق گتسبی بوده با شنیدن این صحبت‌ها و پی بردن به حقیقت دوباره خود را به تام نزدیک می‌کند. تام که دیزی را خوب می‌شناسد آن‌ها را مجبور می‌کند که با ماشین گتسبی به خانه باز گردند تا ثابت کند که او درحد و اندازه‌ای نیست که رابطه‌اش با دیزی او را ناراحت کند. بعد از رفتن آن دو٬ نیک و جردن و تام هم رهسپار خانه می‌شوند اما در مسیر روبروی پمپ بنزین با جمعیتی روبرو می‌شوند و می‌فهمند که تصادفی اتفاق افتاده و میرتل کشته شده است. مغازه داری که شاهد ماجرا بوده به آن‌ها می‌گوید که یک ماشین زرد بزرگ به میرتل زده و فرار کرده است. آن‌ها می‌دانند که این ماشین متعلق به گتسبی است. وقتی به خانه می‌رسند، نیک٬ گتسبی را می‌بیند که پشت بوته‌ها مخفی شده و نگران است که تام بلایی سر دیزی بیاورد و به او می‌گوید که دیزی در هنگام تصادف پشت فرمان بوده اما او حاضر است مسؤولیت آن را بپذیرد. نیک به خانه می‌رود اما شب را نمی‌تواند بخوابد و صبح دوباره به دیدن گتسبی می‌رود. او به نیک می‌گوید که شب تا سحر را در خانهٔ دیزی مخفی شده بوده تا اگر تام با او دعوا کرد و دیزی بیرون آمد او را ببیند اما هیچ اتفاقی نیافتاده بوده و بعد حقیقت را برای نیک باز می‌گوید. این‌که او با دیزی نامزد بودند اما از آن جایی که خانوادهٔ دیزی از طبقات بالای جامعه بودند او دربارهٔ گذشتهٔ خود به دیزی دروغ گفته تا دیزی عشقش را بپذیرد. دیزی به او قول می‌دهد تا بعد از بازگشت او از جنگ منتظرش بماند اما وقتی برمی‌گردد متوجه می‌شود که او با تام ازدواج کرده است. این‌که نام واقعی او جی گتز است و گتسبی بزرگ لقبی است که مردی که برای او کار می‌کرده به او داده بود. او تصمیم گرفته بوده به هرنحو ممکن برای رسیدن به دیزی پولدار شود و از همین رو وارد کار قاچاق مشروب شده است. نیک به او می‌گوید که دیزی لیاقت این عشق او را ندارد اما گتسبی که در ذهنش معشوق ایده‌آلی از دیزی ساخته و سال‌ها برای زسیدن به او تلاش کرده حرف او را نادیده می‌گیرد و می‌گوید که زندگی بدون دیزی برایش معنایی ندارد. از سوی دیگر ویلسون که می‌خواهد انتقام قتل همسر خود را بگیرد پیش خود مطمئن می‌شود که قاتل او همان کسی است که با او رابطه داشته پس پیش تام می‌رود چون می‌داند که او صاحب ماشین زرد رنگ را می‌شناسد و از سویی او بعد از کشته شدن میرتل به صحنه رسیده بوده و خود نمی‌تواند آن مرد ناشناس باشد. تام صاحب ماشین را به ویلسون معرفی می‌کند و او به سراغ گتسبی می‌رود و پیش از آن‌که گتسبی خود را در استخر خانه غرق کند با شلیک گلوله می‌کشد و بعد هم خودکشی می‌کند. پس از مرگ گتسبی نیک مراسم ختمی برای او می‌گیرد اما هیچ‌کس از جمله جردن و تام و دیزی (که به بهانه‌ای از آن محل رفته‌اند) و تمامی کسانی که به مهمانی‌های او می‌آمدند در آن شرکت نمی‌کنند. جردن به نیک می‌گوید که با فرد دیگری آشنا شده و او را رها می‌کند و نیک، متنفر از مردمان آن منطقه به شهر خود باز می‌گردد. بعد از مدتی تام را می‌بیند و تام به او می‌گوید که او بوده که ویلسون را به سراغ گتسبی فرستاده و چقدر ناراحت است که مجبور شد آن آپارتمان مخفی‌اش را بفروشد. نیک با خود می‌اندیشد که همان‌طور که عشق گتسبی به دیزی به خاطر بی‌صداقتی و تلاش او برای پولدار شدن بی‌ارزش شد، رویای آمریکایی ِ به کمال رسیدن و خوشبخت شدن نیز تبدیل به حرص و طمع برای پول شد و به زوال رفت. هرچند آن چه گتسبی را «بزرگ» کرد تلاش‌هایش برای تحقق بخشیدن رویایش بود اما عصر رویاها و آرزومندی-چه رویای رسیدن به عشق و چه رویای آمریکایی- دیگر به پایان رسیده است. پایان
yesterday you said tomorrow....just do it
یه نقد نسبتا حرفه ای هم از کتاب خوندم که بخشی از اون رو براتون اینجا میذارم شاید براتون جالب باشه... البته باز هم تاکید میکنم صحبت ما در مورد کتاب یک گفتگوی دوستانه و به اصطلاح خودمونیه نه یک نقد حرفه ای و ادبی ... ............................................................................. رمان "گتسبی بزرگ"، شاهکار فیتز جرالد، اولین بار در سال 1925 چاپ شد؛ اما در آن زمان محبوبیتی را که در خورش بود به دست نیاورد. بعضی‌ها از این‌که این کتاب یک رمان عاشقانه با داستانی معمولی است یا در نهایت –مثل خیلی از رمان‌ها- رمانی دربارهٔ جنگ بین فقیر و غنی است و در عین حال جزء بهترین رمان‌های قرن بیستم قرار گرفته است، متعجب بودند. چیزی که گتسبی بزرگ را متفاوت می‌‌کند، داستان رمانتیکش نیست؛ بلکه تِم اصلی آن است که به زوال «رؤیای آمریکایی» می‌‌پردازد و از این حیث، جزء معدود کتابهایی‌ است که به این موضوع پرداخته است. رؤیای آمریکایی، در بین ملت آمریکا اصطلاحی شناخته شده است که اولین بار، نویسنده و مورخ آمریکایی «جیمز تراسلو آدامز» در سال ۱۹۳۱ آن را مطرح کرد: «رؤیای آمریکایی رؤیای سرزمینی‌ست که تک تک مردمامنش باید زندگی بهتر٬ مرفه‌تر و کامل‌تری را در آن تجربه کنند و بنا بر توانایی و دستاوردهایشان فرصت رسیدن به آن را نیز داشته باشند. تفسیر چنین رؤیایی برای طبقات بالای جامعهٔ اروپایی کمی سخت است٬ هم‌چنان‌که اکثر ما نیز نسبت به تحقق این شعارها (عدالت و مساوات برای همهٔ طبقات جامعه) خسته و دل‌سرد شده‌ایم. اما این رؤیا تنها رؤیای داشتن ماشین و حقوق بالا نیست٬ بلکه رؤیای داشتن جامعه‌ای‌ بدون فاصلهٔ طبقاتی است. جامعه‌ای که در آن هر مرد و زنی بتواند به بالاترین مقام و منصبی که شایستهٔ او است برسد و این مقام و مرتبه، بدون توجه به این‌که در کجا و در چه شرایطی متولد شده است، از سوی دیگران نیز به رسمیت شناخته شود.»
yesterday you said tomorrow....just do it
خب و اما نظر خودم در مورد داستان راستش وقتی کتاب رو میخوندم انگار دارم فیلمنامه میخونم ...شنیده بودم که فیلمی با بازی لئوناردو دی کاپریو از این کتاب در سال 2013 ساخته شده و مدام تعجب میکردم که چطور چنین کتابی تا قبل از 2013 تبدیل به فیلم نشده ...به خصوص که آمریکاییها این رمان رو جزو برترین رمانهای آمریکایی دسته بندی کردند و اونطور که در ویکی پدیا هم نوشته متن این کتاب در مدارس هم تدریس میشه که خب این مورد آخر برام کمی عجیب بود چون درسته سبک کتاب جالب بود بخصوص توصیفات ریزبینانه اون در نوع خود کم نظیر بود ولی نه تا حدی که اون رو مثل کتاب درسی تدریسش کنند که البته باز به لطف گوگل و اینترنت جواب دو سوالم رو پیدا کردم. اول اینکه گویا تا به حال پنج فیلم اقتباس شده از این کتاب ساخته شده که فیلم سال 2013 آخرینش بوده.... و نکته دوم اینکه گویا متن انگلیسی این کتاب جزو متون فاخر هست که اون رو بعنوان مرجعی برای تدریس قرار داده... شاید چیزی شبیه نمایشنامه های شکسپیر که در دانشگاهها تدریس میشه... راستش یه اعترافی کنم... اونم اینکه هر بار کتابی رو میخونم که به موفقیت جهانی رسیده ، ناخودآگاه این سوال در مغزم شکل میگیره که این کتاب اگه تو ایران توسط یک هموطن نوشته میشد چه سرنوشتی پیدا میکرد!!....
yesterday you said tomorrow....just do it
و اما در مورد شخصیت پردازیهای داستان به نظر من همه شخصیتها در هاله ای از ابهام قرار داشتند .... تام ...جردن ...دیزی...نیک...و حتی خود گتسبی که باز نسبت به سایر شخصیتها بیشتر در موردش توضیح داده شده بود... نمیدونم شاید فکوس روی خود داستان بیشتر از شخصیت شناسی های افراد ، مد نظر نویسنده بوده ولی خب من خودم چون به تحلیل رفتار و تیپهای شخصیتی روانشناسی علاقمندم برای من این نوع شخصیت پردازی ارضا کننده نبود. در هر صورت تو این کتاب طیف وسیع خاکستری رنگی از افراد مشاهده شد... هیچ سیاه و سفیدی وجود نداشت ... حتی راوی داستان هم در این طیف قرار داشت و نویسنده اون رو بعنوان فرد برتر به عنوان گوینده داستان مجزا نکرده بود.
yesterday you said tomorrow....just do it
2738
دقیقا ملودی جان شخصیت ها هیچکدوم سیاه و سفید نبودند بلکه خاکستری بودند ولی یک تکه اخرش خیلی نظرم رو جلب کرد و در واقع دلم گرفت که براتون کپی میکنم اون تکه رو "نه میتوانستم او را ببخشم و نه کارش را بپسندم.اما دیدم ان چه انجام داده بود در نظر خودش کاملا موجه بود.کاری بود زاییده بی قیدی و ندانم کاری ها.آن دو تام و دیزی آدم های بی قیدی بودند_چیزها و آدم ها را میشکستند و بعد میدویدند و میرفتند توی پولشان توی بی قیدی عظیمشان یا توی همان چیزی که ان دو را به هم پیوند میداد تا دیگران بیایند و ریخت و پاش و کثافت کاریشان را جمع کنند..."
از لحاظ شخصیت پردازی شخصیت گتسبی با این که مجرم و دروغ گو بود شخصیت محکمی داشت که میخواست به چیزی که میخواد به هر قیمتی برسه تا جایی که گناه دیزی رو در تصادف به عهده گرفت و باعث مرگش شد پدر گتسبی هم برام جالب بود که اخر داستان به جای سوگواری برای مرگ پسرش شیفته ثروت و عظمت پسرش شده بود تام و دیزی دقیقا مثل هم هستند به نظرم.واقعا بی قید و بند و بی اهمیت به تعهدات اشون و حتی بچشون هستند
کاری که خواهر مرتل (کاترین) کرد و توی پزشکی قانونی شهادت داد که خواهرش هرگز گتسبی رو نمیشناخته جالب بود چون اول کتاب این خانم رو یک انسان تقریبا دروغ گو و متظاهر (در حد همون چند خط )معرفی کرده بود(شاید آدم یک لحظه این احساس بهش دست بده که شاید کاترین و مرتل و امثال اونها موقع بحران از دیزی راستگوتر و شریف تر هستند چون دیزی گناه تصادف با مرتل رو گردن نگرفت و فاش نکرد) جوردن البته به نظرم نقش اساسی نداشت و بیشتر چسب بود که بتونه خانواده ها رو به هم بچسبونه و ارتباط بده
اون صحنه داخل اتاق که همه جمع شده بودند و گتسبی به تام گفت که زنت من رو دوست داره و تو رو ترک میکنه و تام شروع کرد به تحریک کردن احساسات دیزی. منظورم کل صحنه هست اون هم به نظرم از صحنه های قشنگ و کلیدی داستان بود
**نارسیس** پست ها : 9373 دوستان کتاب مال کدوم انتشارته و مترجمش کیه؟ .......................................................................................... کتاب من ترجمه کریم امامی هست... انتشارات نیلوفر
yesterday you said tomorrow....just do it
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

تل گیری

sargool69 | 9 ثانیه پیش
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز