2733
2739

من خودم: یه بار ۱۴ سالم بود. عید مهمون اومده بود خونه. رفتم اشپزخونه. مامانم نمیزاشت زیاد پرتقال بخورم. دیدم سرش گرمه مهمونه یکی سریع پوست کندم بخورم. تا اومدم بخورم دیدم مامان داره میاد سمت اشپزخونه پرتقال رو همونطوری انداختم تو دهنم دوییدم حیاط. گیر کرده بود تو گلوم اون حجم از پرتقال. هم خندم گرفته بود و هم اینکه واقعا نمیتونستم نفس بکشم تا اینکه مامان صدام رو شنید و اومد به نجاتم. نجات یافتم ولی هنوزم جای دمپاییه درد میکنه 🤣😂😂 شما بگید خنده دارترین کار مخفیانتون چی بوده


این لینک تبلیغ سایتمه. خواستم اطلاع بدم که هر کسی دوست داشت بهش سر بزنه.

سایتم

مادرم و یک همسر | سایتمون پخشه PAKHSHE.COM رو در سختترین شرایطمون راه انداختیم و با عشق روش کار می کنیم

چن وخت پیش برای اولین بار ماسک سیاه زده بودم زلزله اومد😐😐😐😐😐

همونطوری رفتم بیرون😣😕

البته نشستم تو ماشین

از من بعیدبود؛اما......عاشقت شدم ❤از تو بعید نیست.......جهان عاشقت شود....♡S♡
چن وخت پیش برای اولین بار ماسک سیاه زده بودم زلزله اومد😐😐😐😐😐 همونطوری رفتم بیرون😣😕 البته نش ...

فکر کنم مردم رو یه بار دیگه سکته دادی 😂😂😂😂😂

مادرم و یک همسر | سایتمون پخشه PAKHSHE.COM رو در سختترین شرایطمون راه انداختیم و با عشق روش کار می کنیم

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728
من کلاس سوم بودم از مدرسه برمیگشتم خیلی جیش داشتم تا دم در خونه تحمل کردم ولی دیگه صبرم تموم شد و جل ...

وااااااااااااااااااااااااااااااااییییییییییییییییییییی 😂😂😂😂😂😂😂😂 عالی بود

مادرم و یک همسر | سایتمون پخشه PAKHSHE.COM رو در سختترین شرایطمون راه انداختیم و با عشق روش کار می کنیم

یه بار با خانواده خواهرم اینا رفتیم مسافرت بعد کلی پیاده روی خیلی خسته شدیم دیگه چشامون سیاهی میرفت از گرما و خستگی شوهرخواهرم گفت شما همینجا بشینین من میرم ماشینو میارم ما نشستیم یکم شد شوهرخواهرم با ماشین اومد توراه یه مرد مسن با دخترش روهم که اتفاقا مثل خواهرم شال زرد سرش بود رو دلش سوخته بود سوار کرده بود خواهرم بهم گفت ماشین مجیده مطمعنی گفتم آره مگه نمیبینی خودتم توشی😀 جالبتر جواب خواهرم بود که گفت آره والا منم تو ماشینم که فکر کنم چشام مشکل پیدا کرده😂😂😂😂😂جدی میگفتیما ...بعد چند دقیقه که تو ماشین نشستیم تازه فهمیدیم چی شد هروقت یادمون میفته کلی میخندیم

2740

خونه مامانم اینا حیاط داره

تابستون بود وهوا به شدت گرم

تو یکی از همین شبای تابستونی که ماه رمضون هم بود

باخواهرام درحال وب گردی بودیم که یکی از خواهرام دسشوییش گرفت و میترسید تنها بره،خلاصه من باهاش رفتم

خونه مامانم دوتا در داشت که به حیاط میخورد


خواهرم از در اول و دوم رد شد،منم در اول رو رد کردم،همین که رسیدم به در دوم،ی گربه ی بزرگ و زرد و پشمالو هم زمان پرید ازخونه بیرون

گیر کرد لای ساق پاهای من،منم از ترسم پاهام قفل کرده بود گربه نمیتونست فرار کنه گربه هی میلولید چنگ میزد،آخر سر اومدم پاهامو بلند کنم ناخودآگاه پاهام رفت هوا با کل هیکلم ازپشت سر افتادم 

سرم خورد دیوار زخمی شد

یه بار با خانواده خواهرم اینا رفتیم مسافرت بعد کلی پیاده روی خیلی خسته شدیم دیگه چشامون سیاهی میرفت ...

وای وای عالی بود عالی بود. فکر کنم اون موقع خیلی شاد بودید 😅

مادرم و یک همسر | سایتمون پخشه PAKHSHE.COM رو در سختترین شرایطمون راه انداختیم و با عشق روش کار می کنیم

تو ی تاپیک دیگه هم تعریف کردم اینو یه بار داشتم یه چیزیو تو گوشی پدر شوهرم براش توضیح میدادم اون نشسته بود من سر پا بودم همین ک داشتم حرف میزدم آب دهنم تلپ افتاد رو گوشیش😂😣😣سریع پریدم پاکش کردم

چن وخت پیش برای اولین بار ماسک سیاه زده بودم زلزله اومد😐😐😐😐😐 همونطوری رفتم بیرون😣😕 البته نش ...

منم یه بار ماسک توت فرنگی گذاشته بودم،زنگ واحدمونو زدن،همونجوری درو باز کردم پلیس بود😨 با همسایه بغلی کار داشت نبودن،میخاست بپرسه کجان،بهش گفتم چی رو صورتمه که فکر نکنه دیوونه میوونه ای چیزیم😐😓

آیت الله بهجت:گشتیم و گشتیم ذکری بالاتر از صلوات پیدا نکردیم.
قبلنا دوره آرایشگری میرفتم همسایمون گف بیا موهامو کوتاه کن هیچی دیگ ریدم تو سرش 😐


منم یه بار موهای دخترمو کوتاه کردم،چتریاش خیلی کوتاه شد،مثه کَل بُز شده بود😓😓😐😐

آیت الله بهجت:گشتیم و گشتیم ذکری بالاتر از صلوات پیدا نکردیم.
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز