رمان

مدیر استارتر

عضویت: 1389/11/28

تعداد پست: 1587

شاید شعرامو خونده باشین بعضایتون

میخوام الان خلاصه مقدم و فصل 1 رمانمو که تازه شرمع به نوشتن کردمو بذارم

نظراتون بهم امید و قوت قلب میده برا نوشتن ادامه رمان

اسشمو میذارم پی آر

http://facenama.com/hosseinactor

نخواه باور کنم نیستی نمیشه باورش سخته

همیشه اولش خوبه همیشه آخرش سخته

1392/04/31

03:42

0 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

nabi1

عضویت: 1391/01/28

تعداد پست: 989

اگه میخوای چاپ کنی اینجا نذار میدزدناااااااااا

نفس مامان 5 آبان بدنیا اومد و معنی زندگی رو به ما فهموند

1392/04/31

03:43

1 نفر لایک کرده اند ...

Hossein_Actor

مدیر استارتر

عضویت: 1389/11/28

تعداد پست: 1587

شاید اصن خوب نباشه

http://facenama.com/hosseinactor

نخواه باور کنم نیستی نمیشه باورش سخته

همیشه اولش خوبه همیشه آخرش سخته

1392/04/31

03:46

0 نفر لایک کرده اند ...

مامان_ستایش

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه

Hossein_Actor

مدیر استارتر

عضویت: 1389/11/28

تعداد پست: 1587

خلاصه داستان:
امروز باید برم دانشگاه برا کارای فارق التحصیلی.....

رفتم سمت اتوبوسایی که میرن سمت یونی

دیدم یه دختره داره پیاده میشه

تو ر اه سر صحبت باهاش باز کردم

چقدر عجیب بود اسمش

......

http://facenama.com/hosseinactor

نخواه باور کنم نیستی نمیشه باورش سخته

همیشه اولش خوبه همیشه آخرش سخته

1392/04/31

03:46

0 نفر لایک کرده اند ...

Hossein_Actor

مدیر استارتر

عضویت: 1389/11/28

تعداد پست: 1587

ما با هم خاطره داشتیم زیر بارون تو خبابون

اما وقتی که تو رفتی من موندم یه خیابون

یه خیابون که برا من پره از بوسه ی عشقه

یه شب سرد خاطره بد این قصه ی من و عشقه

مقدمه :

بعضی اوقات یه اتفاقایی میفته که فکرشم نمیکنی

یا زمانی که میخوای برای انجام کاری بری خیلی غیر معقول عقب میفته

شاید حتی 5 دقیقه اما این 5 دقیقه اما این دقیقه امکان داره اتفاق تازه ای رو توی زندگیت رقم بزنه

شایدم اتفاق تازه نه یه حس یه احساس یه خاطره

و اما عشق....

http://facenama.com/hosseinactor

نخواه باور کنم نیستی نمیشه باورش سخته

همیشه اولش خوبه همیشه آخرش سخته

1392/04/31

03:47

0 نفر لایک کرده اند ...

مائده_ی_محمد

عضویت: 1392/02/05

تعداد پست: 4269

اسمو کامل نگفتم لو نره خخخخخخ

فروشگاه لباس زیر ماهتیسا http://mahtisa.com

1392/04/31

03:48

0 نفر لایک کرده اند ...

Hossein_Actor

مدیر استارتر

عضویت: 1389/11/28

تعداد پست: 1587

فصل 1:
صبح ازخواب با هزار و یک بدبختی پاشدم

اونروز قرار بود برم دانشگاه برای کارای فارق التحصیلی.

هه . چقد رود تموم شدا! اوهوم اما کیف داد چقد خوش میگذروندیم و حال میداد اکیپی بیرون میرفتیم

یا 2 نفره و اینا. تو خواب و فکر واینا بودم که مامانم صدام زد

مامان : محمد پاشو دیگه مگه قرار نبود بری دانشکاه محمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد!!!!

من : وای مامان باشه جون بچت بذار فقط 5 دقیقه بخوابم باشــــــــــــه؟؟؟؟؟

مامان: باشه پاشو برات صبونه نیمرو میزنم

من : اکی پ بای تا 5 مین دیگه

اه اصن حال یونی رفتن ندارم

وای باید پاشم موهامم درست کنم

بلاخره پاشد رفتم دست صورتمو شستمو نشستم صبونه زدم بعد رفتم سر وقت موهام!

حالا مگه درست میشد... کلک این کارو که کندم هی خواستم برم هی یه کاری پیش میومد چند

مین عقب میفتادو من که میخواستم 10 اینا برم ساعت 11 رفتم از خونه بیرون

مامان : محمد مواظب خودت باش

من: اکی خدافظی

بلاخره ساعت 11 از در خونه اومدم بیرونو رفتم سمت متروصادقیه که برم یونی

رفتم سمت اتوبوس دانشکاه که دیدم یه دختره داره پیاده میشه اوهو تیپشو بابا هنری!!

من : خانم اتوبوس جا داره ؟؟

ا چرا اینجوری کرد عجب آدمی بودا خل و چل

جوابمو نداد دوید و رفت دختره پرو

http://facenama.com/hosseinactor

نخواه باور کنم نیستی نمیشه باورش سخته

همیشه اولش خوبه همیشه آخرش سخته

1392/04/31

03:48

0 نفر لایک کرده اند ...

Hossein_Actor

مدیر استارتر

عضویت: 1389/11/28

تعداد پست: 1587

رفتم بالا دیدم همه جاها پره اما دیدم وا نستم برا اتوبوس بعد بهتره

گفتم حالا فوقش 45 مین سرپام دیگه...

واستاده بودم که دیدم دختره پروو اومد نشست سر جاش و تخته شاستیم اون یکی صندلی گذاشته بود

اتوبوس شروع کرد حرکت کردن منم دیدم دختره بعد چند ثانیه گذاشت رو پاش تخته شاسیو

من دیگه قاط زدم و با حالت عصب گفتم

من : ببنیم خانم اینجا جای کسی نبود؟؟؟؟؟

دختره:نه!

من : مسخره کردین 2 ساعت من سرپام زودتر میگفتین خوب!؟

با اخم و تخم رفتم صندلی سمت چپ دختره نشستم

(صندلی ما سمت راننده آخرای اتوبوس بود )

هندس فری گذاشته بودم تو گوشم اما اهنگی پلی نکردم

که دیدم دختره داره به دوستاش میگه چقد عصبی و بد اخلاق بود !!

خندم گرفت جلوی خندمو گرفتمو چیزی بش نگفتم دختره گستاخو !!!!

خلاصه 20 مین از حرکت اتوبوس میگذشت که حوصلم سر رفت گفتم سر صحبت باهاش باز کنم.

دیدم دختره بینیشو عمل کرده ازش پرسیدم

من : خانم ببخشید میشه بپرسم کجا بینیتونو عمل کردین؟؟؟

دختره: صادقیه پیش دکتر....

من : راضی هستید حالا ؟

دختره : اوهوم فقط یکم باد داره!

من : اون که اره زمان میبره تا بخوابه بادش ! میتونم اسمتونو بپرسم

اسمشو گفت1 چقد عجیب بود تاحالا نشنیده بودم فکردم اول داره شوخی میکنه

اما جدی میگفت !

اسمش بود
.
.
.
پایان فصل 1

http://facenama.com/hosseinactor

نخواه باور کنم نیستی نمیشه باورش سخته

همیشه اولش خوبه همیشه آخرش سخته

1392/04/31

04:00

0 نفر لایک کرده اند ...

مامان_بعد_این

عضویت: 1392/03/08

تعداد پست: 256

ساری تازه دیدم اینقدر واسم جالب بود تازه وارد سایت ٩٨یا شدم تو قسمت تایپ کتاب اینورم اسم رمانو دیدم هول شدم

1392/04/31

04:07

0 نفر لایک کرده اند ...

مامان_بعد_این

عضویت: 1392/03/08

تعداد پست: 256

ساری تازه دیدم اینقدر واسم جالب بود تازه وارد سایت ٩٨یا شدم تو قسمت تایپ کتاب اینورم اسم رمانو دیدم هول شدم

1392/04/31

04:07

0 نفر لایک کرده اند ...

sargoll24390

عضویت: 1391/08/11

تعداد پست: 20000

زنانی که کتاب می‌‌خوانندبرای جوامع نابرابر و مرد سالار خطرناکند.زیرا آنها با مطالعه می‌‌تواننددنیایی بهتر را تصور و برای به وجود آوردنش مبارزه کنند! (لینک گروه تلگرام مشاوره @visionclinic)

1392/04/31

04:08

0 نفر لایک کرده اند ...