http://tabnak.ir/fa/pages/?cid=81222
خدای من خیلی باحال بود ازت ممنونم واقعا دلم برای خودم تنگ شد دختر کوچولوی عینکی با موهای خرگوشی با مانتوی سرمه ای و مقنعه ی آبی آسمونی یعنی واقعا اون منم؟
آخی آخیییییییییییییییییی چقدر دلم گرفت
دلم برا اون موقعها تنگ شد .از مدرسه میومدیم تند تند درسامونو میخوندیم برای دیدن کارتونها
دستمونو میزاشتیم روی کلمه و ترکیبهای تازه و از خودمون سوالشون میکردیم.
کارتونهای وروجک و اقای نجار / هادی و هدی / علی کوچولو فیلم گلنار و..................
روزگار بی خیالی بود
یادش بخیر
دلم برا اون موقعها تنگ شد .از مدرسه میومدیم تند تند درسامونو میخوندیم برای دیدن کارتونها
دستمونو میزاشتیم روی کلمه و ترکیبهای تازه و از خودمون سوالشون میکردیم.
کارتونهای وروجک و اقای نجار / هادی و هدی / علی کوچولو فیلم گلنار و..................
روزگار بی خیالی بود
یادش بخیر
وایییییییییی ممنون از یادآوری قشنگتون
ممنون خیلی قشنگ بود واقعاً چه دوران بودی یادش به خیر
برام جالب بود، چون من هر وقت یاد گذشته می‌افتم این تصاویر تو ذهنم زنده می شه، فکر نمی کردم همه اینقدر با دیدن این تصاویر متاثر بشن. بهرحال خیلی ممنون
اشک اشک اشک ....
واقعا ممنون از این خاطره بازیها.......خیلی گریه کردم.........من عاشق دوران کودکیم هستم و هروقت به
یاد اون لحظات میفتم اشک میریزم..........کودکان دهه 60 ........بهترین کودکی هارو داشتن.........در عین
نبود امکانات و وسایل آموزشی و تفریحی بهترین کودکی رو داشتند.......یادمه توی مدرسه ها باید برای خرید
دفتر و پارچه برای روپوش مدرسه ثبت نام می کردیم و پول می دادیم .......گاهی تا یکی دو ماه بعد از شروع
مدرسه ها هنوز خبری از اونا نبود اما ما شاد بودیم و مشقامونو ته دفترای پارسال می نوشتیم.....از مامان
باباها کیف های آنچنانی و لوازم التحریر نمی خواستیم ....همیشه قانع بودیم .....کاش کودکان ما هم مثل
پدر و مادراشون به ساده زیستی عادت کنن و در بزرگسالی از دوران کودکیشون به خوبی یاد کنن........خاطره
های ما تمومی نداره ........عاشق اون لحظه هام
یاد اون لحظات میفتم اشک میریزم..........کودکان دهه 60 ........بهترین کودکی هارو داشتن.........در عین
نبود امکانات و وسایل آموزشی و تفریحی بهترین کودکی رو داشتند.......یادمه توی مدرسه ها باید برای خرید
دفتر و پارچه برای روپوش مدرسه ثبت نام می کردیم و پول می دادیم .......گاهی تا یکی دو ماه بعد از شروع
مدرسه ها هنوز خبری از اونا نبود اما ما شاد بودیم و مشقامونو ته دفترای پارسال می نوشتیم.....از مامان
باباها کیف های آنچنانی و لوازم التحریر نمی خواستیم ....همیشه قانع بودیم .....کاش کودکان ما هم مثل
پدر و مادراشون به ساده زیستی عادت کنن و در بزرگسالی از دوران کودکیشون به خوبی یاد کنن........خاطره
های ما تمومی نداره ........عاشق اون لحظه هام
وای خدااااااااااااااااا مرسی از اینکه این عکسها رو گذاشتی. حسابی یاد گذشته افتادم. آن سگ به دنبال گربه است. گربه بالای درخت می رود. حیف که قدر اون روزها رو ندونستیم و خوشحالم که اکثرا تو این سایت توی یک سنیم. الان هم که توی این زمانیم یه روزی می شه که بیایم تو این نی نی سایت و نوشته هامون رو بخونیم و باز بگیم چه دورانی بود دلم تنگ شده براشون. پس بازم می گم قدر لحظه به لحظه زندگیتون رو بدونید
وایییییییییییی چقدر دلم گرفت
یاد مداد گلیم افتادم که واسه اینکه پررنگتر بشه و یواشکی هم لبامو پررنگتر کنه میزاشتم نوکشو توو دهنم
یاد باد
آن روزگاران یاد باد
آن روزگاران یاد باد
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
