به خدا نمیدونم چرا من اینجوری هستم؟ از خودم بدم میاد. باورتون میشه الان به خاطر فقط یه دونه سوسک (خدائی خیلی هم بزرگه) دست از کار و همه چی کشیدم تا شوهرم بیاد و منو نجات بده!!!!!!!!!!!!!!!! یه عالمه کار دارم. خیر سرم زودتر از همیشه اومدم خونه کارهام رو انجام بدم تا همسرم میاد کاری نداشته باشم و بتونم با هم باشیم اونوقت الان نشستم یه گوشه پا در هوا که نکنه سوسکه بیاد منو بخوره....خونه مون به هم ریخته...از یه طرف میخوام تمیز کاری کنم (آخر هفته بدلیل مهمون داشتن نتونستم) از یه طرف میخوام واسه ناهار فردا غذا درست کنم از این طرف دیگه قراره کمد ساز بیاد و یه ایرادی از کمدی که تازه گرفتیم رو برطرف کنه، خونه مون هم به هم ریخته! و اونوقت من هیچ کاری نمیتونم بکنم. تو رو خدا دو تا سوالم رو جواب بدین: 1- چه جوری بر این ترسم غلبه کنم؟ 2- برای راحت شدن از شر این سوسکهای گنده که با اومدن بهار سر و کله شون تو خونه مون پیدا میشه چه کار کنم؟ وااقعا برام معضل بزرگی شده....