2737
2734
عنوان

یکی از فانتزیام اینه که...................

1963 بازدید | 51 پست
یکی از فانتزیام اینه که کنکور اول بشم بعد خبرنگارا بیان حمله کنن سمت من. بعدش تو ازدهام جمعیت محو شم برم پی کار خودم



.

.

.

.



یکی از فانتزیام اینه که تو افق پنهان شم

بعد فانتزیایی که میان. تو افق محوشن رو با دمپایی ابری انقد بزنم که

صدای گرگ دربیارن تو افق.......



.

.

.

.



یکی از فـانـتزیام اینه کــه

کنترل تلویزیون خونمونو بردارم

بـرم دم این مغازه های صـوتی تصویری،

این تلویزیونایی کـه گـذاشتن پشت ویترینو خاموش کنم !



.

.

.

.



یکی از فانتزیام اینه که توی یه پارک شلوغ شروع کنم به دویدن و همزمان با موبایلم بگم : لعنتیا تا من نگفتم هیچکس شلیک نکنه ،

کلی آدم بیگناه اینجا هست !

.

.

.

توهم در حد سراب های بیابان های ۱۵۰ درجه آمازون …



.

.

.

.



ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ که ﺑﺎ مخاطب خاصم دعوا ﮐﻨﻢ ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﺍﺯش ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻡ ﺳﯿﮕﺎﺭمو ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﻏﺮﻭﺏ ﻧﺎﭘﺪﯾﺪ ﻣﯿﺸﻢ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﺰﻧﻪ ﻟﻬﻢ ﮐﻨﻪ ﺑﻌﺪ مخاطب خاصم ﺑﺒﯿﻨﻪ و “ﭼﯿﺮﯾﮏ ﭼﯿﺮﯾﮏ ﭼﯿﺮﯾﮏ”(صدای کفششه!) ﺑﺪﻭﻭﻩ ﺑﯿﺎﺩ ﭘﯿﺸﻢ ﺑﮕﻪ آه ﺧﺪﺍی ﻣﻦ ! ﺗﻮ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﻨﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺰﺍﺭﯼ … ﻣﻨﻢ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﯾﺮﻩ و بعدش ﺩﻭﺗﺎ ﺳﺮﻓﻪ ﮐﻨﻢ و ﺑﻤﯿﺮﻡ … پسره ﻫﻢ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﮐﻨﻪ !!!



.

.

.

.



یکی از فانتزیام اینه که...

تو دانشگاه یکی از اساتید تهدیدم کنه ک بهت صفر میدم...

بعد منم در حضور همه برم جلوش سرمو بکوبم ب دیوار بگم...

منو از نمره میترسونی من زندگیمو باختم استاد...

برو از خدا بترس....



.

.

.

.



از فانتزیای اصلیم اینه که واسه یه سرماخوردگی ساده برم دکتر یهو بگن بیماری لاعلاج داری و فقط ۱ سال زنده میمونی ! منم ۱۱ماه با این راز تو سینم زندگی کنم تا اینکه یه روز که خیلی اطرافیان یا همکلاسیام اذیتم کردن این راز رو فاش کنم و همه تو بهت و حیرت به هم نگاه کنن و زبونشون بند بیاد … منم در همین حین صحنه رو به سمت نور افق ترک کنم و در نور محو بشم و هرچی صدام کنن و دنبالم بیان بهم نرسن و بقیه ی عمرشونو تو حسرت و غم و احساس عذاب زندگی کنن کصـافـطــا !!!

اخیرا هم به این شکل کاملش کردم :

بعد که ۱سال تموم شد به نحو عجیبی زنده بمونم و قیافه و هویتمو عوض کنم برم تو کلاس به عنوان یه شاگرد جدید بشینم که از خارج اومده ؛ بعد عذاب وجدانشونو ببینم حال کنم !

تخیل در حد جنگ ستارگان هندی



.

.

.

.



یکی از فانتزیام اینه که وقتی یک ثانیه مونده مایکروویو زمانش تموم شه، خاموشش کنم!

اصلا احساس خنثی کردن بمب تو ثانیه آخر بهم دست میده!



.

.

.

.



یکی از عجیبترین فانتزیامم اینه

واسه امتحانا درس بخونم



.

.

.

.



یکی از فانتزیامم اینه که:

.

.

با لحن جدی و خسته

به یه دکتر بگم:

لطفا حاشیه نرو دکتر!!

بعد بلند شم و از پنجره مطبش به افق خیره بشم و بگم:

فقط بگو چند روز دیگه زنده می مونم؟؟



.

.

.

.



یکی از فانتزیام اینه که وقتی یکی داره تو فانتزیش توی گرد غبار یا دود محو میشه

از اون طرف دودا بگم پخخخخخخخخخخخخخخ بعد سکته ناقص بزنه بعد بمیره

بعد منم تو چاهی که از فرط خنده حفر کردم سقوط کنم

بعد اون دنیا یقمو بگیره از پل صراط پرتم کنه پائین!



.

.

.

.



یکی از فانتزیام اینه که سر جلسه امتحان بشیینم بعد با نگاه کردن به سوالات, پاینش بنویسم :

.

.

.

"مَردی نَبُوَد فتاده را پای زدن .. گر دست فتاده ای بگیری مَردی

بعد برگه رو تحویل بدم برم!!!

ما همچین آدمی هستیم...
ملتی که کتاب نمی خواند بایــــــــــــــــد تمام تاریخ را تجربه کند.
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2742
یکی از فانتزیام اینه که برم تو یه عروسی
موقعی که
داماد می خواد بعله بگه یهو از وسط جمعیت داد برنم: نهههههههه باهاش ازدواج نکن. من هنوز دوستت دارمممم....بعد فامیلای عروس جنازمو ببرن سمت افق :))))
تیکرم رو که حذف کردین...مهرانم بیست ماهشه.
2740
خعععععععلی قشنگ بودن افریننننن مخصوصا اون دمپاییه
سلام عزیزان با فروش انواع کتابهای درسی،کمک درسی،کودک، تخصصی و...با ۲۰ درصد تخفیف در خدمتتون هستم.لطفا هر درخواستی که دارید توی تاپیکم  اعلام کنید در مورد کتابهای درسی سال و رشته تون رو بفرمایید.✨🌱
کی از فانتزیام اینه که تو افق پنهان شم

بعد فانتزیایی که میان. تو افق محوشن رو با دمپایی ابری انقد بزنم که

صدای گرگ دربیارن تو افق.......
یعنی من عاشق این فانتزی هستم
مرگ انسان گاهی اوقات از نبود نبض نیست مرگ یعنی حال من با دیدن انگشترش 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687