2737
2739
عنوان

مشکل من با برادر شوهر ایندم

1231 بازدید | 12 پست
قراره با اقای خوب ازدواج کنم .مادر اشان من را دیده وپسندیده ولی برادر بزرگش حاضر نیست بیاد خانه ما و من و خانواده ام را از نزدیک ببیند و به برادرش میگه تو برای ازدواج عجله نکن موردهای بهتری هم برات پیدا میشه.حالا من و ایشان که همدیگر را میخواهیم بلا تکلیف مانده ایم شما بفرمایی من چکار کنم؟ممنون


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

منم با مامی طه موافقم بهتره از الان تکلیف خودتو بدونی احترام به برادر بزرگتر یه بحثه استقلال فکری نداشتن و دهن بین بودن یه بحثه دیگه بهتره با هم برید مشاوره ازدواج
CafeMom Tickers پسر گلم 92/10/5 به دنیا آمد. خدایا شکرت
2742
خب برادر شوهره داره نظر خودشو میگه- این خود خواستگارته که باید تصمیم میگیره- اگه چشمش به دهن برادرشه که اون چه تصمیمی براش میگیره بهتره اصلا قبولش نکنی ولی اگه میبینی خودش روی تصمیمش مصره و میخوادت و خودش تصمیم گیرندست اصلا به حرفای برادرش توجه نکن
CafeMom Tickers
سلام

عزیزم من بعد ا15 سال زندگی مشترک با یه مرد 90درصد خوب

به این نتیجه رسیدم

باید خانواده همسر رو 50 درصد توی زندگی حساب کنی

شاید دور بودن خوب باشه ولی

گاهی واقعا مجبوری با یه چیزهایی روبرو بشی که خوشایندت نیست

و جای خالی یه خانواده خوب و حمایت کننده رو احساس می کنی
2740
برادر شوهر من هم به شوهرم می گفته که تو زود داری ازدواج می کنی . چون خودش بالای 35 سال ازدواج کرده. ولی ما بعد از ازدواجمون متوجه شدم که برادر شوهرم به شوهر من حسادت می کنه. چون من از زن اون سر ترم.
آره منم موافقم اگه از الان نشسته دهن برادر بزرگشو نگاه می کنه پس بی خیال بشی بهتره
کلاْ افرادی که ازدواج میکنند دو دسته اند . آنهایی که از جانشان سیر شدند و آنهایی که قصد جان دیگری را دارند
سلام. احترام گذاشتن یه چیزه و زندگی خودتو کردن یه چیز دیگه است. این دو تا رو قاتی نکن.
اگه از حالا که اولللللللل کاره و هنوز نه به باره و نه به داره بخواید به خیال احترام به حرفش گوش بدید تا آخر باید بگید چشم.
این تجربه است.
من و شوهرم وقتی میخواستیم بریم سفر همه خانواده شوشو گفتن بزارید اول داداش بزرگه با زنش بره.
منم با وجود مخالفت شوشو گفتم باشه.بعد چند ماه که دیدیم خبری نیست و حوصلمون سر رفت ،شوهرم رفت تور مسافرت ثبت نام کرد اگه بدونی چه غوغایی همین داداش بزرگه مظلوم با زنش کردن که چرا به ما احترام نذاشتن. شوهرمم پیغام داد خیلی از خودتون باورتون شده. من اگه به زنم نبود همون 4 ماه پیش رفته بودم سفر و این یکی سفر دوممون بود. همینه که هست. از حالا به بعد هر کار دوست دارم میکنم و به کسی هم ربطی نداره.
البته این فقط یه موردش بودا. همش هم تقصیر خود احمقم بود.وگرنه شوهرم خانوادشو بهتر میشناخت که اهمیتی بهشون نمیداد.
این همه حرف زدم واسه اینه که بدونی استقلال یه مرد توی زندگیش خیلییییییییییییییییییییییییییی مهمه. گاهی از نون شب واجبتره.
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﺷﮑﺮﺕ. ﺻﺪﺍﯼ ﻗﻠﺒﺶ ﻫﻢ ﺷﻨﯿﺪﻡ. ﺳﺎﻟﻢ ﺑﯿﺎ ﺑﻐﻠﻢ.
عزیزم .. اگر این آقای که می خواد بیاد خواستگاری شما دستش تو جیب خودش میره و از نظر مالی مستقل هست ...و از نظر شخصیتی هم فرد با اعتماد به نفسی باشه .. و فقط بخاطر احترام به برادرش داره سعی می کنه موافقت اون رو جلب کنه خوب می تونید یکم صبر کنید و یا باهاش صحبت کنید ...

اما اگر هزینه های زندگیش رو برادر بزرگتر متقبل میشه و همسرآینده شما در واقع دستش تو جیب ایشون هست و چشمش به دهنش ... دور این ازدواج رو با تمااااااااااااام علاقت خط بکش چون از همون اول ... حتی لباس عروسیت رو هم باید برحسب میل برادر شوهرت بخری ..خوب داره پولش رو میده ....اون میگه چقدر خرج کن ..کجا زندگی کن .. چی بخور .. چی بپوش کی برو خرید کی برو مسافرت ..........با عرض پوزش باید بگم در این صورت بعد از چند ماه هم از شوهرت بیزار میشی .. هم از خودت ... و یا با عذاب زندگی می کنی یا با سختی جدا میشی..

البته چون راهنمائی خواستی ما ها که بقول معروف مرحله ازدواج رو پشت سر گذاشتیم راهنمائی کردیم وگرنه می دونم که دلت می خواد همه بگن ... به برادر شوهرت چه برو ازدواج کن ..ولی ...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687