2737
2734
بزرگ بود و ا زاهالی امروز بود و با تمام افق های باز نسبت داشت ولحن آب و زمین را چه خوب می فهمید __________________________________ سهراب سپهری" مرثیه ای در سوگ فروغ "
بهترین خبر دنیا "فرزندی در راه است"


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
فروغ فرخزاد به سال 1313 در تهران متولد شد.کودکیش در نور وعروسک نسیم و پرنده روشنی و آب گذشت.
به مدرسه رفت و درس خواند این ایام-ایام درس خواندن –چیزی نبود که همچون کودکی اش در نور و عروسک نسیم و پرنده وروشنی و آب بگذرد اما باز هم هرچه بود لحظه های پیش از عزیمت به اسارت بود و باز خاطره انگیز و حسرت بار

آن روزها رفتند
آن روزهای برفی خاموش
کز پشت شیشه در اتاق گرم
هر دم به بیرون خیره می گشتم
پاکیزه برف من چو کرکی نرم
آرام می بارید.

بعد از تمام کردن دوران دبیرستان به هنرستان نقاشی رفت.
و در همین زمان خواندن شعر را با سرعت و حجمی بیشتر ادامه داد و کم کم لحظه های سرودن به سراغش آمد((من وقتی 13یا 14 ساله بودم خیلی غزل می ساختم و هیچوقت چاپ نکردم .))
در 16سالگی با پرویز شاپور ازدواج کرد و راهی اهواز شد
در این زمان لحظه های سرودن او بیشتر شده بود و این چیزی بود که به مذاق زندگی خانوادگی خوش نمی آمد سال بعد صاحب پسری شدبه نام ((کامیار)) و سال بعد از آن مجبور شد بین شعر و زندگی یکی را برگزیند و با آن سرسختی غریزی که در او بودجانب شعر را گرفت از شوهرش جدا شدو از خانه اش دور شد

پیوند سست دو نام از هم گسست:

دانم اکنون کز آن خانه ی دور
شادی زندگی پر گرفته
دانم اکنون که طفلی به زاری
ماتم از هجر مادر گرفته
لیک من خسته جان و پریشان
می سپارم ره آرزو را
یار من شعر و دلدار من شعر
می روم تا به دست آرم او را

به خاطر دلبستگی به شعر از زندگیش از فرزندش جدا شده بودو
اکنون شعر برای او جفتی دیگر بود.
در سال 1331 اولین مجموعه شعرش با نام اسیر منتشر شد
در سال 1336 دومین مجموعه شعرش با نام ((دیوار)) و در سال1338 کتاب عصیان را منتشر کرد:دو تجربه از آخرین تجاربشاعری که سعی می کند فضای خاص شاعری خودش را بیابد((دیوار و عصیان در واقع دست و پا زدنی مأیوسانه در میان دو مرحله زندگی است.
در سال 1341 کتاب تولدی دیگر را انتشار کرد کتابی که با آن فروغ نشان می داد زبان خاص خودش را یافته است و سرودنش
از نو متحول شده است .
فروغ هنگامی که بیش از 23 سال نداشت در شهریور 1337 به
کارهای سینمایی جلب شد و در شرکت گلستان فیلم به کار پرداخت. اولین کار فروغ پیوند فیلم(( یک آتش)) بود

فروغ در آستانه فصلی سرد
فروغ با پشت سر گذاشتن دوران عصیان اکنون زنی سی ساله است آن روزهای دل سپردن به دلبستگی و دیوانه وار دوست داشتن اکنون سپری شده است و او زنی تنهاست:

آن روزها رفتند
آن روزهای مثل نباتاتی که در خورشید می پوسند
از تابش خورشید پوسیدند
و گم شدند آن کوچه های گیج از عطر اقاقی ها
در ازدهام پر هیاهوی خیابانهای بی برگشت
و دختری که گونه هایش را
با برگهای شمعدانی رنگ می زد آه
اکنون زنی تنهاست
اکنون زنی تنهاست

فروغ سر انجام در سن 33 سالگی در روز دوشنبه 24 بهمن 1345 به هنگام رانندگی بر اثر یک تصادف جان سپرد ودر روز
چهارشنبه 26 بهمن هنگامی که می خواستند جنازه اش را در گورستان ظهیرالدوله به خاک بسپارند برف شروع به باریدن کرد و آن دو دست جوان زیر بارش یکریز برف مدفون شد:

وپیش از این خود درباره مرگش سروده بود:

مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبار آلود و دور
یا خزانی خالی از فریاد و شور
مرگ من روزی فرا خواهد رسید:
روزی از این تلخ و شیرین روزها
روز پوچی همچو روزان دگر
سایه ای ز امروزه دیروزها
بهترین خبر دنیا "فرزندی در راه است"
2740
شعری که شاملو برای فروغ سرود:

مرثیه

به جستجوی تو
بر درگاه کوه می گریم ،
در آستانه ی دریا و علف

به جستجوی تو
در معبر بادها می گریم،
در چار راه فصول،
در چار چوب شکسته پنجره ای
که آسمان ابر آلوده را
قابی کهنه می گیرد.

به انتظار تصویر تو
این دفتر خالی
تا چند
ورق خواهد خورد؟

جریان باد را پذیرفتن
و عشق را
که خواهر مرگ است ـ
و جاودانگی
رازش را
با تو درمیان نهاد

پس به هیات گنجی درآمدی:
بایسته و آز انگیز
گنجی از آن دست
که تملک خاک را و دیاران را
از این سان
دل پذیر کرده است !

نامت سپیده دمی است که بر پیشانی آسمان می گذرد
ـ متبرک باد نام تو! ـ

و ما همچنان
دوره می کنیم
شب را و روز را
هنوز را…؛
بهترین خبر دنیا "فرزندی در راه است"
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687