تازه همون اول هم بهش گفتم خودت روز اول هر برج با احترام و با یه شاخه گل باید بهم بدی 100 تومن رو. و بعد هم به طعنه بهش گفتم بابت هر روز دیرکرد هم 10 تومن بهش اضافه میشه. و اگر هم با احترام و شاخه گل ندادی و اینقدر ندادی تا آخر خودم مجبور بشم ازت بخوام 20 تومن اضافه میشه. (خیلی بدم میاد از این که خودم ازش بخوام, احساس خفت و گدا بودن میکنم). با این اوصاف بازم یا یادش میره یا پشت گوش میندازه و دست آخر هم خسارت ها رو نمیده و وقتی همون صد تومن رو (بعد از یادآوری میده) احساس میکنم از این کار اکراه داره. انگار از این که هر چند روز یه بار ازش پول بخوام و اون هم هر دفعه با 10 - 20 تومن سر و تهش رو هم بیاره بیشتر خوشش میومد.
از تمام اینها احساس خیلی بدی دارم.
البته این رو هم بگم که اینها بخاطر خسیسش نیست. یعنی اصلاً خسیس نیست. فقط معتقده سرمایه رو نباید خوابوند . میگه تو صد تومن رو که میگری در واقع تا آخر ماه میخوابونیش . و هر وقت هم که با هم میریم خرید خودش اصرار داره که بیشتر و گرونتر خرید کنم.
واسه همین من مشکلی برای خرج کردن ندارم , اما باید به فکر خودم هم باشم. از وقتی نمیرم سر کار خیلی دغدغه آینده رو دارم. همش میگم اگه خدای نکرده یه اتفاقی واسه شوهرم که کارش هم آزاده بیفته من بدون پس انداز با یه بچه چکار کنم. خواستم خیر سرم اینطوری هم دم به دقیقه گدایی نکنم ازش هم تهش یه چیزی برام بمونه که پس انداز کنم اما زهی خیال باطل که در هیچکدوم موفق نیستم.
این مسئله برای من هم شده یکی از دغدغه های مهم زندگیم.
ممنون میشم راهنماییم کنید.