اونوقت پریروز رفته برای خودش خرید کرده ......... در صورتیکه بهش گفتم پول بده برای بچه لباس بخرم گفت ندارم..........
تاج از فرق فلک برداشتن جاودان آن تاج برسرداشتن-
دربهشت آرزو ره یافتن هرنفس شهدی به ساغر داشتن-
روز،درانواع نعمتهاوناز شب، بتی چون ماه دربرداشتن-
صبح،از بام جهان چون آفتاب روی گیتی را منور داشتن-
شامگه چون ماه رویا آفرین ناز برافلاک واختر داشتن-
حشمت وجاه سلیمان یافتن شوکت وفر سکندر داشتن-
تاابد دراوج قدرت زیستن ملک هستی را مسخر داشتن-
برتو ارزانی که ما را خوشتراست لذت یک لحظه مادرداشتن-
گفتم بهش که تو که گفتی ندارم گفت 600 بهم عیدی دادن رفتم 300 برای خودم لباس عید خریدم . برای عید لباس نداشتم....
بقیشم دادم وسیله خونه....... خلاصه یک کلمه هنوز بهم نگفته اصلا نیاز به لباس داری یانه؟
تاج از فرق فلک برداشتن جاودان آن تاج برسرداشتن-
دربهشت آرزو ره یافتن هرنفس شهدی به ساغر داشتن-
روز،درانواع نعمتهاوناز شب، بتی چون ماه دربرداشتن-
صبح،از بام جهان چون آفتاب روی گیتی را منور داشتن-
شامگه چون ماه رویا آفرین ناز برافلاک واختر داشتن-
حشمت وجاه سلیمان یافتن شوکت وفر سکندر داشتن-
تاابد دراوج قدرت زیستن ملک هستی را مسخر داشتن-
برتو ارزانی که ما را خوشتراست لذت یک لحظه مادرداشتن-
ببین نظرات اینجا خیلی خوبه ها ولی تهش ادم نیاز داره یه ادم متخصص بهش بگه چیکار کنه. من خودم هربار مساله اینجوری برام پیش میاد میرم سراغ دکترساینا. بیا اینم لینکش بعد تازه خیالمم راحته که اگر مشکلم حل نشه پولمو کامل برمیگردونن.
خیییییلللللللللللی خودخواهن همشون از مادرش تا خواهراش.
خوبه من خودم کارمندم و از پس هزینه هام بر مییام وگرنه خدا میدونه که چکار باید میکردم
تاج از فرق فلک برداشتن جاودان آن تاج برسرداشتن-
دربهشت آرزو ره یافتن هرنفس شهدی به ساغر داشتن-
روز،درانواع نعمتهاوناز شب، بتی چون ماه دربرداشتن-
صبح،از بام جهان چون آفتاب روی گیتی را منور داشتن-
شامگه چون ماه رویا آفرین ناز برافلاک واختر داشتن-
حشمت وجاه سلیمان یافتن شوکت وفر سکندر داشتن-
تاابد دراوج قدرت زیستن ملک هستی را مسخر داشتن-
برتو ارزانی که ما را خوشتراست لذت یک لحظه مادرداشتن-
واقعیتش اینه که اصلا پیش خودم فکر میکنم که وجود شوهر در زندگی من چه نقشی داره؟؟؟؟!!!!!!!!
همه هزینه های بچه رو خودم میدم . ایشون فقط قسط میده و میوه و بعضی موقع ها چیزایی که لازمه برای خونه میخره.
تاج از فرق فلک برداشتن جاودان آن تاج برسرداشتن-
دربهشت آرزو ره یافتن هرنفس شهدی به ساغر داشتن-
روز،درانواع نعمتهاوناز شب، بتی چون ماه دربرداشتن-
صبح،از بام جهان چون آفتاب روی گیتی را منور داشتن-
شامگه چون ماه رویا آفرین ناز برافلاک واختر داشتن-
حشمت وجاه سلیمان یافتن شوکت وفر سکندر داشتن-
تاابد دراوج قدرت زیستن ملک هستی را مسخر داشتن-
برتو ارزانی که ما را خوشتراست لذت یک لحظه مادرداشتن-
وای اگه باهاش خونه فامیا نرم که دیگه شروع میکنه لجبازی . عید زهر مارم میشه از الان همش ساز میزنه که خونه خواهرم نیاد چون با شوهر خوارم بحثش شده و قهره
موضوع اینه که در طول سال هم اصلا نمی پرسه که چی میخواید چی نمیخواید
تاج از فرق فلک برداشتن جاودان آن تاج برسرداشتن-
دربهشت آرزو ره یافتن هرنفس شهدی به ساغر داشتن-
روز،درانواع نعمتهاوناز شب، بتی چون ماه دربرداشتن-
صبح،از بام جهان چون آفتاب روی گیتی را منور داشتن-
شامگه چون ماه رویا آفرین ناز برافلاک واختر داشتن-
حشمت وجاه سلیمان یافتن شوکت وفر سکندر داشتن-
تاابد دراوج قدرت زیستن ملک هستی را مسخر داشتن-
برتو ارزانی که ما را خوشتراست لذت یک لحظه مادرداشتن-
بد عادت شده،چون دستت تو جیب خودت بوده وخودت خریدهاتو میکردی از همون اووووول،الان میگه خودش بخره،پول داره ،چرا من بدم😟
همسرمهربونم💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل بیست سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم ..💏