سلام.مادرم خیلی تو زندگیه ما دخالت میکنه و حتی به کوچکترین مسائل زندگی ما هم کار داره .همیشه پیش من از شوهرم بد میگه و من تحریک می کنه و من هم تحت تاثیر حرفای اون همش بیخودی به شوهرم گیر میدم و دعوامون میشه.ما در یک ساختمون زندگی می کنیم و مشکل اینجاست که اصلا شرایط جدا شدن رو نداریم.به همین دلیل هم زبون من کوتاست و نمی تونم جواب مامانم رو بدم.دیگه خسته شدم .کسی می تونه راهنماییم کنه؟
AZIZAM BE NAZAREH MAN GOOSH KONO BI EHTERAMI NAKON VALI SAY KON TASIR NAGIRI VA BE GHLO MAROOF AZ YE GOOSH BESHNO AZ GHOSHE DIGE BIROON KON TA HAM MADARET NARAHAT NASHE HAM BE HAMSARET SAKHT NAGZAREH
خب از این به بعد هر وقت مادرت تحریکت کرد تو تحریک نشو ومبارزه کن با خودت بدون اینکه بی احترامی کنی خیلیها این مشکل رو دارن
آیدا جون خیلی سخته که آدم بین مامانش و شوهرش قرار بگیره.ولی سعی کن تحت هر شرایطی احترام مامانتو نگه داری.چون در غیر این صورت احترام خودت رو جلوی شو شو زیر سوال بردی عزیزم
خوب حرفاشو از این گوش بگیر از اون یکی در بکن منم با مادرم زندگی میکنم البته مال من مشکلم با خواهر و برادرمه که با شوهرم شوخی و بعضی وقتها کم محلی میکنن که باعث دلخوری شوهرم میشه اما دیگه یکم عادی شده مادرت واقعیتو میگه یا نه الکی میخواد گیر بده؟
آخه مشکل اینجاست که ذهن من رو هم خراب کرده.مثلا به من تلقین کرده که اون بی فکر است و مثلا این که خانوادش ازش سواستفاده مالی میکنن .هر تصمیمی که همسرم میگیره می گه این اشتباه و اصرار داره نظر خودش تو زندگیمون تحمیل کنه و من تحریک میکنه که نذارم تصمیماتش عملی کنه البته شوهر من هم خیلی اهل ریسک کردنه و من خودم هم از این مشکل رنج می برم
به نظرم به حرفهای مادرت اهمیت نده تو بهتر میدونی که چیکار کنی و بهتر میدونی چی تو زندگیت میگذره برادر من زنش دور از جون مثل تو بود دائم مادرش تحریکش میکرد و اونم تحت ناثیر مادرش دائم به پای برادرم میپیچید اخر چی شد قبل از 1 سال الان 1 ساله دارن از هم جدا میشن که چون دختره رفته هیچی بهش تعلق نگرفته تا الان اگر خواستی بیا این قسمت با بچه ها درمیون بذار راهنماییت کنن راستی چند سالته و چند ساله ازدواج کردی؟http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=20071&postID=2948203#2948203
مژگان جون الکیه الکی هم که نمیگه شوهرم درآمدش خوبه ولی قبل از ازدواج بیشتر پولاش خرج ولخرجی های مادر و برادرهاش کرده ولی بعد از ازدواج واقعا تغییر کرده.مامانم هر وقت یکی از فامیل شوهرام میاد خونمون میگه چیه؟پول می خواستن؟یا میگه اون قایمکی به اونا پول میده
آیدا جون از قدیم گفتن دوری و دوستی کاش می تونستی یه جوری از مامانت جدا زندگی کنی چون تا وقتی نزدیک هم هستین مشکل پیش میاد.
عزیزم شوهرتو بچسب.حرفای مادرتو فقط گوش کن ولی به شوهرت بیشتر برس بالاخره باید یه عمر با اون زندگی کنی.منم مادرم خیلی دوس داره پشت سر شوهرم تحریکم کنه ولی من این اجازه رو بهش نمیدم که پیش من لب باز کنه
مژگان جون 24 سالمه 3 سال.میترسم من هم مثل زن داداشت بشم .منی که عاشق شوهرم هستم و شوهرم یک مرد نمونه است.مامانم فکر میکنه همه چیز پوله ولی الان همه دنبال آدم خوبن.
من جای تو بودم به مامانم میگفتم اره پول خودشه دوست داره به هر کی که میخواد بده.البته جلوی شوهرم نمیگفتم.واقعا اگرم بده کاری نمیشه کرد خوب خودشون در میارن دوست دارن به پدر مادرشونم بدن.تازه اونام یه عمر بر ا پسرشون زحمت کشیدن
اگه شوهرت به قول خودت نمونست پس اصلا به حرفای مادرت کوچکترین اهمیتی نده.منم کمی از مشکل تو رو دارم مادرمم خیلی دوست دارم ولی طوری رفتار کردم که کسی جرات نداره پیشم بگه شوهرت فلان...
مامان آرتین نمیشه من تک فرزند هستم و خانوادم به من احتیاج دارن بعد این که من دانشجو هستم و مامانم از بچم نگه داری میکنه و تو کارام کمکم میکنه از همه مهمتر شوهرم شرایط خرید خرید خونه نداره باید بریم مستجری یا یه جایی دور از محل مامان ام اینا خونه بخریم که من دوست ندارم البته شوهرم خیلی دوست داره ولی بابای من شرط عقدمون کرده که نزدیک اونا باشیم.
سلام به نظر من رو حرفای مادرت کمی فکر کن نه اینکه فکر کنی از بیخ و بن غلطه مثلا مادر من اوایل زندگی از یکی از فامیلای همسرم خوشش نمیامد در صورتی که به نظر من آدم خیلی خوبی بود مادرم به من میگفت احساس خوبی نسبت بهش نداره ولی خودشم نمیدونس چطور برام توضیح بده منم اوایل پیش خودم فکر میکردم مادرم به خاطر رفتار بد خانواده همسرش یعنی خانواده پدرم بد بین شده تا اینکه بعد از 5 سال اون خانم برا افطاری اومده بود خانه ما و همیشه اهل بگو بخند و شوخ طبعیه مثلا رفته بود اتاق خواب و از من میپرسید کدوم طرف تخت کی میخوابه و من گفتم جای مشخصی نیس گفت اکثرا همسرت کجا می خوابه می خوام با مال همسرم مقایسه کنم به کدوم طرف راحته راس یا چپ و.............بعد از نه ماه از رفتن اونا یعنی امسال اردیبهشت خرگوش من که زیر تخت ما رو جویده بود یه کیسه جاسازی شده زیر تخت پیدا کردم با توجه به اینکه پارستال تابستون گرد گیری کلی کرده بودیم مطمئنم قبل از اون اون کیسه اونجا نبود بعد از رمضونم به خاطر تحصیلات و عدم حضور همسرم تو خونه هیچ مهمونی تا عید نداشتیم عیدم خونه نبودیم با اون دعا و نفرین ها نمیشه کاری کرد خرافاته ولی همین که به نیت اون زن پی بردم برام کلی ارزش داشت مادر تو هم یه زن احمق نیست که بخواد خونه زندگی تو رو بهم بریزه ببین مشکل از کجا آب میخوره
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
22 ثانیه پیش
22 ثانیه پیش
24 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
