سلام. من دو روزه دارم از دست مادر شوهرم حرص میخورم. جریان اینه که من پریشب خانواده شوهرمو دعوت کردم. فقط به خاطر مادرشوهرم. چون فامیلش از امریکا اومدن خواستم مثلا بهش حال بدم. سنگ تمومم گذاشتم. چند جور غذا و پذیرایی عالی و خونه تر و تمیز و خلاصه همه چیز خوب که نه عالی بود. بعد حتی یه نفر کمکم نداشتم. میزو چیدم و جمع کردم از مادرشوهرم پرسیدم غذا چطور بود. با یه حالت خاصی گفت بد نبود!!!
اصلا شوکه شدم. چون اولا همه کلی تعریف کردن. دوما خودم به کار خودم اعتماد دارم. سوما با مادر شوهرم خیلی خوبیم .نمیدونم جرا ایتجوری گفت. فرداشم شوهرم ازش پرسید مامان دیشب خوش گذشت همون مدلی گفت بدنبود.
خلاصه که خیلی لجم در اومده. اصلا نمیدونم چرا اینجوری میگه . من که فقط بهشون محبت کردم.اصلا ادب حکم میکنه اگه خوب هم نبود بگه ممنون ....مرسی. ولی ایشون فقط سر و گردن قر میده میگه بد نبود... اه ... همین الانم دوباره حرص خوردم.