2733
2734

از وقتي عروسي كردم همش دارن با حرفاشون رو مخ من راه ميرن

چرا شوهرت فلان...چرا پدرشوهرت بهمان

مسئله اينه كه خانواده شوهر من اصلا به پسر بها نميدن ولي خيلي دختراشونو دامادشونو ساپورت ميكنن

من 5 سال هم طبقه بالاي پدرشوهرم نشستم خودم هم دوست داشتم جابجا بشم ديگه دوست نداشتم با اونا باشم. از طرفي برادرشوهرم عروسي كرد وما هم جابجا شديم

از وقتي رفتم اجاره خيلي خب سخت شده ولي به خدا اعصاب و زندگيم خيلي آروم شده ... رابطه ام با شوهرم خيلي بهتر شده . انگار احترام آدم هم بيشتر ميشه

اما بازم خانواده من كينه به دل گرفتن كه جرا ما بايد در به در بشيم و اونا عين خيالشون نيست... چرا شوهر من يه خونه خوب نميتونه بگيره كه در شان من باشه الانم خوبه ها ولي قديمي سازه خب با پول ما ديگه همين ميشد گرفت.. همش بابا مامانم به من غر ميزنن چرا پدرشوهرت اون طبقه رو نفروخت برا دو تا پسرش خونه بخره ....چون باباي من خونه خودشو فروخت تا برا برادرم هم بتونه خونه بخره حالا توقع داره اونام همين كارو بكنن

خب نميكنن به خدا نميتونم برم باهاشون بجنگم و برا خودم و شوهرم هم جنگ اعصاب درست كنم... همش ميگن شوهرت بي عرضه است نميره حقشو بگيره ازشون... با شوهرم بدن با اينكه به خدا خيلي احترامشونو داره

فقط اين نيست ...چرا ميرين چرا مياين چرا اونا اينكارو كردن چرا اون كارو كردن ..درحاليكه به داداشم و زنداداشم كه با هم تو يه ساختمانن هييييچ كاري ندارن كه يه موقع عروسشون ناراحت نشه ولي از ما كوه توقع رو دارن ...خسته شدم




روزگاری رسیده است که به بعضی ها مدام باید گفت غلط کردم که شما اشتباه کردین!!!!!!

سعی کن کمتر راجع بهتون بدونن که کمتر هم دخالت کنن

کارشان تفکیک است : زن را از مرد، عقل را از بدن، انسانیت را از جامعه...////////////////////////دشمن ندارند، دشمن میتراشند تا تو را ساکت کنند.

هر محبتي هم شوهر من بكنه بهشون به چشمشون نمياد بازم پشت سرش مسخره اش ميكننه و دستش ميندازن

ولي عروسشون تاج سرشونه به خدا اگه يه كيلو شيريني بخرن بيارن انگار شاخ غولو شكستن ولي من هر كاري هم براشون بكنم انگار وظيفه مون بوده

من يه شهر ديگه زندگي ميكنم باور كنين تو ماه نه بارداريم الان برادرم و خانومش با مامان بابام اومدن يه هفته خونه ما .... با اين حالم بهترين پذيرايي رو ازشون كردم در حاليكه توقع داشتم مامانم تنها بياد يه كم كمك حالم باشه اما تازه مامانم مهمون هم برام آورد...اونم عروس ما كه انگار پرنسسه همش فقط نگران بد اومدن اينن .... يه بار پرسيدم ماست بيارم با غذا ميخورين بابام برگشته ميگه ميپرسي خيلي زشته هر چي داري بيار خودشون خواستن ميخورن

روزگاری رسیده است که به بعضی ها مدام باید گفت غلط کردم که شما اشتباه کردین!!!!!!
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2742

آره ولي غصه ميخورم زياد ... خيلي به زنداداشم احترام ميذارن و خانواده اش

ولي خانواده پدر شوهر من چون برامون خونه نخريده انگار دشمن خونيشونن

البته از حق نگذريم خانواده عروسمون خيلي فرهنگشون با ماها جورتره و مردم دار ترن

ولي حالا اين وسط تقصير من چيه كه عروس اينا شدم 

نميتونم طلاق بگيرم كه

روزگاری رسیده است که به بعضی ها مدام باید گفت غلط کردم که شما اشتباه کردین!!!!!!

خوب نزار راجب زندگیت بدونن .باهاشون حرف بزن بگو دیگه دخالت نکنن بگو مگه من بچه ام ک شما واسم نهی منکر می کنی.خودمون واسه زندگیمون تصمیم میگیریم. اینجوری راحتیم.والا

من هونحایی خراب کردم                                         که فکر کردم اگه                                          احساسمو صادقانه بگم بهتره...!!!
2738

مراقب زندگیت باش

و حواست رو جمع کن خانواده ات زیاد 

در جریان خانواده شوهرت نباشند و فقط همینو بگم 

دوستم بخاطر دخالت های خانواده اش زندگیش خراب شد

شما خیلی مراقب باش

و زیاد از خانواده شوهرت و کارهاشون چیزی نگو

خدایا . سپاس . در اوج نا امیدی زمانی که بریده بودم از همه جا محکم دست هایم را گرفتی اکنون میخواهم رهایم نکنی
سعي كن يه بار جدي با هم صحبت كنين كه مشكلات دلخوري ها تموم بشه.


چطور جدي؟ پدر و مادر من خيلي بي منطقن خيلي

 الان 20 روز ديگه تاريخ زايمانمه و 30 روز ديگه قرارداد اجارمون تموم ميشه 

بابام ميگه چرا شوهرت نميره دنبال خونه خوب ... بهش ميگم بابا به خدا خودم نخواستم جابجا بشم اتفاقا اون خيلي دلش ميخواست ولي من گفتم نميشه وضعيت من مناسب اسباب كشي نيست مجبوريم تمديد كنيم...گوش نميدن كه

روزگاری رسیده است که به بعضی ها مدام باید گفت غلط کردم که شما اشتباه کردین!!!!!!

خوب بهشون رک بگو زندگی خودمه خودم میدونم چجوری راحتم شما با حرفاتون دارین آرامشمو خرابمیکنید من خودم با پدر مادرم تو اینجور مواقع یخلی رک هستم تا حالااازه ندادم حتی به صروت اشاره چیزی در باره شوهرم و خانوادش بگن

متأسفانه اکثرپدرمادرها نمیخوان قبول کنن بچه ها دیگه بزرگ شدن ازدواج کردن تاکی باید بگن اینجوری اونجوری.نمیدونن زندگی بچشونو ب خطر میندازن بااین کاراشون

من هونحایی خراب کردم                                         که فکر کردم اگه                                          احساسمو صادقانه بگم بهتره...!!!
مراقب زندگیت باش و حواست رو جمع کن خانواده ات زیاد  در جریان خانواده شوهرت نباشند و فقط همینو ...


خيلي سعي ميكنم ولي بالاخره ميفهمن مثلا اومدن عروسي خواهرشوهرم خب مامانم جهازشو ديد كلي شاكي چرا به دخترشون اين جهاز مفصلو دادن ولي به پسرشون هيچ كمكي نميكنن

به خدا خودم هم راضي نيستم از اين وضع ولي واقعا تجربه ام نشون داده فقط با پيش كشيدن اين بحثا روابط خود مو  شوهرم خراب ميشه. همش ميگم خدا به خودمون بده منت هيشكي هم بالاي سرمون نباشه

يا مثلا دو روزه اومدم خونه مامانم مادرشوهرم زنگ ميزنه ميايم دنبالتون بياين خونه ما بابام شاكي شده كه چرا ميخواي بري به اون چه كه دخالت ميكنه...هر چي ميگم بابا خب اون دعوت كرده نميشه نرم به خيال خودش احترام گذاشته به روي خودش نياورده بود خوب بود؟ كلا بهشون بدبينن.

روزگاری رسیده است که به بعضی ها مدام باید گفت غلط کردم که شما اشتباه کردین!!!!!!
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز