چن وقت پیش تو بانک یه کاری داشتم بعدش احتیاج به شماره گفتن بودن بعد کارمون انجام نشد چون یه مدارکی نبرده بودیم بعد باید دوباره میومدیمو کلی اذیت میشدیم بعد گف اگر کاری داشتین به من بگین که دیگه آنقدر الکی اذیت نشین بعد یه کاری پیش اومد من گفتم برااین کار باید چیکار کنم بعد اونم راهنمایی کرد بعدش هی برای اون کار مجبور بودم بش بگم الان چیکارکنم و فلان ولی حرفه شخصی اصلاااااا بعدش ایشون گف سکته کردم چراعصبانی میشین منم خندیدم که نه اشتباه فکر کردین بعد گف تو دفتر هم همش اینجوری بودین و...شروع کرد هی حرف زدن و منم کوتاه جواب میدادم بعد الان هی میان میگن سلام خوبی دوم شخص حرف میزنن بعد اون روز پول اضافه کشیدن بعد پیام دادن که اون پولو واریز کردن بعد زیرش مثه گداها نوشتن امامت فک کردم به من میبخشین اونو باایموجیا اشک 😐عینه این گداها و گفتن بیشتر میخواین یا کمتر منم گفتم ممنون من احتیاجی به پول شما ندارم دیگم چیزی نگفتم بعد این گف نمی‌خواستم ناراحتتون کنم و مزاح کردم و..ادامشو میگم اگرهستین
خب؟
بذارگلم
اگه بقیش رو گفتی لایک کن بیام بخونم
بعد من خیلی ازش بدم اومد که مثه گداها دستشو دراز کرد و از اینکه منم کوچیک کرد که گف بیشتر پول میخواین بعد منم دیگه پیاماشو سین میزدم جواب نمیدادم یاخیلی کوتاه جواب میدادم چون حس میکردم فاز برداشته الان اومده میگه سلام خوبی کاری کردم ناراحت نشدین خانم فلانی منم گفتم نه و ایشون گفتن باشه پرسیدم سوعه تفاهم نشه البته برای من و..منم گفتم خیالتون راحت بعد ایشون گفتن آها ممنون الان یه ساعتها تو پیوی منه درحاله نوشتن میزنه نمیدونم فازش چیه و اصلا خوشم نمیاد که آنقدر سمج شده و از طرفی ایشون از اشناهامون درآمدن و مامانم هر وقت می‌ره بانک می‌ره پیش ایشون و الان نمیدونم چجوری ازسرشون خلاص شم و حتی نمیدونم علت این مزاحمتون چیه😐
نیستین خانما😐
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
33 ثانیه پیش
33 ثانیه پیش
34 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
