وقتی مجرد بودم همیشه تو خیالاتم به زندگی عاشقانه رو تصور میکردم ولی بعد ازدواج کلا همه چی برعکس تصوراتم شد الان با شوهرمم دقیقا عین یه همخونه ایم اصلا نه عشقی هس نه محبتی هس نه هیچی تازه دائم باید ایراد گرفتنا وغرزدناش ومنت گذاشتناشم تحمل کنم درسته خیلی وقتا سعی میکنم برام مهم نباشه ولی بعضی وقتا واقعا دلم میگیره ازاین زندگی 😭
عزیزم منم طبقه بالای پدرشوهرم بودم مادر و خواهرش اذیتم میکردن همش میگفتم جدا بشیم نمیشد تازه مادرشو ...
آخه من بچه کوچیک دارم نمیتونم زیاد باهاش مقابله کنم چون شوهرمن خیلی رو داره اصلا کم نمیاره آخرش به بحث کردن ودعوا کشیده میشه این وسط فقط دخترم نابود میشه همینجوریشم دخترم کلی استرسی شده از بس باباش تو خونه بدرفتاری میکنه😔منم سعی میکنم سر به سرش نزارم وکاریش نداشته باشم تا جو خونه بیشتر از این متشنج نشه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
آخه من بچه کوچیک دارم نمیتونم زیاد باهاش مقابله کنم چون شوهرمن خیلی رو داره اصلا کم نمیاره آخرش به ب ...
بله به خاطر دخترتون حق دارین ولی ازتون میخام وقتی چیزی میگه ایرادی میگیره اصلا دلخور نشید و خودخوری نکنین فرض کنین اصلا نیست با دخترتون بازی کنید و بخندین تا زورش بیاد و ببینه اینا روی شما تاثیری نداره کم کم درست میشه فقط شما از این روحیه در بیاین و به خودتون اهمیت بدین
آره بابا خیلی وقته کلا از وقتی دخترمون دنیا اومد جاشو جدا کرد که بچه گریه میکنه نمیدونم و پاشی براشیر دادن من نمیتونم بخوابم وازاین حرفا وبعدم که دیگه بهونه هاش ادامه دارشده تا الان ....۴ ساله جدا میخوابه