بعدم من از اول تا آخر مراسم بخاطر رفتارای شوهرم باهاش تا مجبور نشدم حرف نزدم .بعدم که نشستیم تو ماشین هم اون سکوت کرد هم من . خودش فهمید ناراحت شدم و گفت چرا حالا ناراحتی من گفتم خودت نمیدونی بخاطر چی ناراحتم؟ اونم گفت والا من خودمم از کارای خودم ناراحتم . بعدم سکوت کرد .
منم تا خونه سکوت کردم و حرف نزدم . ما هر روز دوسه بار زنگ میزدیم صحبت میکردیم .
الان دوروز از ماجرا میگذره من تا حالا نشده زنگ نزنم یا قهر در این حد کنم همیشه قهرم چند دقیقه ای بود و زود آشتی میکردم . ولی اینبار با توجه به اخلاقایی که از قبل هم تو جمع اژش دیدم خیلی زیاد بهم برخورد . برای همین اصلا بهش نه زنگ زدم نه پیام دادم . به کسیم نگفتم چون اگه به پدر مادرم بگم میدونم قضیه کشدار میشه و پیچیده .
الان دیدم آقا هم با من قهر کرده من زنگ نزدم اونم زنگ نمیزنه . امشب هم مراسم دعوتیم دوباره که طرف فامیلش هست . من قرار نیس برم چون امروز مریض شدم . ولی منتظر بودم که زنگ بزنه بگه مثلا حاضر شو میام دنبالت ولی زنگ نزده هنوز .
با این رفتار هاش تو جمع واقعا به شخصیتم بر میخوره انگار برام ارزش قائل نمیشه و من تو جمع حضور ندارم و یه آدم اضافه و غریبه هستم و اونم تو دوران مجردیش سیر میکنه هنوز .
بارها اعتراض کردم بهش و با دلیل و کامل گفتم بهش دلیل کارهاش رو نمیدونم هروقت که بهش میگم خودش کلافه میشه و میگه من خودمم از خودم خسته شدم . اما تو خلوت خیلی خوبه چه تو خوشی چه تو غم . خانوادشم اینطور نیستن که بگیم پیش خانوادش سختشه چون خانوادشون خودشون به زناشون اهمیت میدن زیاد.
روانشناسم نمیاد بریم . من چیکار باید کنم الان🤕