ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
استارتر جان تو زمانه ای که ین ازدواج بالا رفته ، تو سن زیادی نداری
خیلیا تو همین سن ازدواج میکنن
اون کاربر درست گفت ، یه رشته ای انتخاب کن تو دانشگاه که بتونی آزمون استخدامی شرکت کنی ، مثل ادبیات فارسی
الان من به خاطر رشته ی تحصیلیم نتونستم تو آزمون آموزش و پرورش کردت کنم
من ۲۱ سالمه تاحالا تو عمرم هیچ خواستگاری نداشتم هیچیییی میترسم منم تنها بمونم😭
میدونید بدترین چیز چیه
اینکه هیچوقت هم نمیتونم مادرشم😢
عزیزم آخه شرایط و تجربیات آدمها با هم متفاوته.
ممکنه من یه حرفی بزنم که واسه بقیه مناسب نباشه اما تو شرایط من باید جور دیگه رفتار میشد. قابل تعمیم نیست اینطور تجربیات.
گاهی روزگار آدمو پیر میکنه تا یه درست و غلط کوچیک بهش یاد بده.
من تو یه سال اخیر جوری موهام سفید شده که نگم اصن😅
خیلی ناراحت شدم براتون انشا الله خدا یک بخت عالی قسمت کنه ...چله آیت الله حق شناس خیلی تعریفشو میکنند میتونید نایب هم بگیری
چرا کاریو انجام بدی، که ناراحتت کنه. چرا منفی بافی. نه نکن. هر روز از خواب بیدار شو. نعمت هاتو بشمار و بابت یکی یکیشون از خدا تشکر کن. چرا آینده بدی که هنوز نیومده رو برای خودت پیشبینی می‌کنی؟ نکن. هر روز به خدا خوش گمان باش. ازش بخواه، اونم نه با ناراحتی، با ذوق. خدا بزرگه.
من همه عمرم مثبت بودم افکار مثبت داشتم
همیشه درمسیر ازدواج بودم
همه کار که لازم بوده خودم وخانوادم کردیم
توسل به خدا و ائمه و...
اما دیگه کم کم فکر میکنم تا خدا نخاد هیچ اتفاقی نمیفته در واقع باید خدا ازدواجو توی سرنوشتمون بزاره وگرنه هرچی لازم بوده کردم
میدونی به نظر منکه اونقدر هم سنت بالا نرفته که ناامید بشی منم مثه تو بودم اما ۳۴سالگی یه خواستگار خوب اومد و ازدواج کردم ،قبلش هرچی خواستگار میومد به دلایلی نمیشد ، اصلا میدونی وقتی یه موضوعی خیلی ذهنت رو درگیر کنه انگار توش گره میفته و نمیشه ،به نظرم اصلا دیگه به ازدواج فکر نکن ،تا ذخنت آروم بشه و مطمئن باش به وقتش برات اتفاق میفته ،الان سن ازدواج رفته بالا
من جای شما نیستم شاید نتونم حتی درکت کنم ، اما فرضا که خودمو جای شما تصور میکنم هیچوقت تا این حد خونه نشین نمیشدم ک تمام فکرم ب سمت ازدواج بره برا خودم هدف تعیین میکردم دنبال آرزو و علاقم میرفتم کارهایی ک دوسداشتم میکردم از زندگیم لذت میبردم خودمو قانع میکردم همه چی ازدواج نیست ،،، بهش فک نمیکردم اگ قرار باشه بیاد خودش میاد حداقل کاری ک میتونم برای خودم بکنم اینه ک خودمو آزار ندم رها کنم دیگه براش صبر نکنم روحمو خسته نکنم بذارمش کنار خودمو اینجوری پیر نکنم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
2 ثانیه پیش
2 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
