2752
2734
عنوان

خیلی حالم بدِدلم گرفته از نامزدم

968 بازدید | 83 پست

واقعا دوست دارم بهم کمک کنید همفکری کنید دارم روانی میشم. من حدود یکساله نامزدم. خواستگار زیاد داشتپ ولی خب قسمت شد با یه اشنای دورمون نامزد کنم ک فامیلا معرفی کده بودن آدمِ شدیدا خوبی گفتن هستش تا پدرو مادرش زنده بوده خرج پدرو مادرو خواهرو برادرشو کاملا داده. پدر شو حج فرستاده  و خرج کفن و دفن پدر مادرشو ک توو یکسال از دستشون داده رو داده. مراسم سالگردم پدرشو مادرشو باهم ماهع اینده میگیره. برای برادرش خونه خریده ماشین گرفته و وسایل خونشو تکمیل کرده. برادرش یکبار نامزد کرده و توو نامزدی دخترِ خیانت کرده فامیل بوده و ایشون مهریه ی طرف رو ک دو سال پیش ک ب پول الان حدود چهار میلیارده رو داده. خواهرشو خرج تحصیلشو داده بینیشو عمل کرده جهیزیشو خریده (مرداد ماه) داماد اشناشون بوده حالا سو استفاده یا هر چی همه ی جهیزیه و طلا رو گردن همسر من انداخته ک واسه خواهرش خریده و خونه اجاره کردن که اجاره و پیش پرداخت خونه رو هم همسر من داده. من اهل ازدواج نبودم چون خواستگارام زیاد بود هر کیو پسند نمیکردن و ایشون هم بدتر از من انقد ایراد گیر و سخت پسند بودن ک دیگ خواهر و فامیلای دور ما پیشنهاد داده بودن ایشونم اومد دیدو پسندیدو ما نامزد کردیم . برای همه عجیب بود از نامزدی تا بله برون و عقد ما بیست روز کشید. خواهرشون برای من بهترین وسایل رو برای بله برون اوردن گرون تر نشون بهترین ادکلن و طلاها قبل از عقد با لباسو شالو کیفو کلی وسیله های مارک.همه چی اوکی بود تا اینک رفته رفته حس کردم خواهرشون ب زندگی ما حسادت میکنه. اینم بگم پدرو مادرشون مریض بودن و خواهرشون حدود ۱۸ سال از پدرو مادر پرستاری کرده جوریک دستشویی روو فرش میکردن فلج بودن و این میرسیده و همسر من شهر دیگ کار میکرده. همسر من ب خاطر زحمات خواهرشو چون وضعشم اوکی بود گفته بود یه خونه هم برات میگیرم و در حال ساخت یه خونه هم بود که یه طبقه واسه خواهرش و یکی هم  مال خودمون. بعد یک مدت اینا حس کردن من ب نامزدم یاد میدم ک ب خاهرو برادرش عین قبل نرسه. منم اذیت بودم ک چرا انقد همسرم ب فکرشونه درحالیک ما هنو. عقدیم عروسیمون مونده باز واسه برادرش زن گرفته کلی هزینشو داده و قرارع عروسی اونارم بگیره ولی فعلا خودمون وسطیم خونه هاشو رهن داده و با رهنش ب برادر خواهر رسیده وما فعلا باید مستاجر بریم . چون نداره الان رهن خونشو بده کارش خوابیده. توو نظرات بقیشو میکم ببخشید طولانیع واقعا دلم پره

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2731

خواهرشون حس میکرد من برادرشو ازش جدا کردم بماند توو این یکسال نامزدی من خیلی روو مخ همسرم رفتم ک بذاره دامادشون روو پای خودش وایسته و دوباری منو زد یبار ک ابرومون واقعا جلوی خانوادم رفت. زبونه من میگف اینم عصبی میشد ک من ک برات کم نمیذارم چرا بخاطر بقیه اختلاف میاری تا دامادشون زنگ زد و ب همسرم گف کل دو طبقه رو ب خاهرت بده فردا ما تووو یه خونه ب مشکل میخوریم و جایی ک شما باشی منو خاهرت نمیتونیم بیایم دوری بهتره . ب همسرم بر خورد و گف دیگ اصلا نمیده پولمو دوس دارن اما خودمو نه. یکمدت با خواهرش قهر بود حرف نمیزدن و برادرش یبارم زنگ زد من گفتم تو ک بفکرع خواهرتی و داداشتو توو فشار گذاشی میگی جای مادرتون براتون بوده سه دونگ از خونه ای ک همسرم برات خریده رو بده ابجیت. خلاصع بماند چقد دعوا با همسرم و... و باز خاهرش بهش چسبید و توو این مدت میدونه دستمون خالیه باز ازش پول میگیره. و ب من میزنگه جای دعای برادرش میگه نامردِ خونمو ساخت نداد بهم خیر نمی بینید منم زحمت کشیدم الان ک توو رفاهع جرا بمن نمیده شوهرمم میگف خودشون خراب کردن بعدا کارم راه بیافته میسازم یکی بش میدم . انق. نفرین میکنه. منم عصبی میشم میگم چرا بهش میدی پس چرا شوهر کرده شوهرش بخره اخه ب توچه فضولی خودمون زندگیمون وسطه. همسرمم میگه گناهه بدم خدا میرسونه. من توو عذابم نمیخام اینکارو کنه چون حس میکنم استقلال نداریم همش بما چسبیدن فقطم واسه اینکه ازمون بکنن. بنظرتون مشکل از منه؟ خیلی دعوا بابت خواهرش پیش میارم. عردسی خودمون مونده فکر عردسی داداششه. خونمون مونده فکر خونه خاهزشه

ماشالا شغلش چیه ؟در ضمن خیلی بده که به همه کمک کرده الان خودش مستاجره

همسرم برج سازه اما یکسالیه  بیکارِ پولشم توو ملک و زمینه چیزی توو بانک نذاشته یه زمین داشت فروخت ک درجا گفتم ماشینو عوض کنه وگرنه همونم از دستش در میاوردن. خونه هاش رهنه و رهناشون سنگینه ما تهرانیم و فعلا چون یساله از جیب خورده نمیتونه رهنو بده مستاجر تخلیه کنه مجبوره باز رهن بده خونه هارو و تمدید کنه. خودش میگه از یکی دوماه دیگ میخواد شروع ب ساخت کنه.الله اعلم فعلا درگیرِ کارِ یه ساختمونسه که از قبل ساختن

چقدررر زیاد نوشتی😂

بخدا انقد دلم پرع مریض شدم مامان بابام میگن توام بگیر بخور بذار تموم شه ب درک بقران دلم نمیاد سر همه چی جدیدا کوتاه میام بعد دستمون خالیه خاهرش میدونه ها باز زنگ میزنه پول میخاد اینم خر فقط میده میگه گناه داره

چه پولدار

بابا چ پولداری داشت ازش گرفتن خوردن ماام اول میگفتیم چ پولدار نگو دونه دونه خونه هاشو زیر گوشش خاهرمیشینه این بفروشه بخورن انقد عصبی ام میخام فوووش بدم بهشون هعی میگم مادر پدر ندارن ب جهنم دختره . ولی شعووور نداره ک . از یطرف بمنم بد نکرده فقط میحان تیغ بزن شوهرمو همین

همه رو چجوری این داده مشکوکه

ببین بقران خیلی زحمت کشیده خونه ساخته یهو ملک بالا کشیده ب کمک یه اشناشون ک الان فوت کرده و دستشو گرف رفته کار ساخت ساز اما چون شهر دیگ بوده و خواهر و برادر دیگش خونه بودن از پدر و مادر فلج مراقبت میکردن یه چوب کردن ب سرش ک اره ما از عمرمون زدیم مادر پدر نگه داشیم توام رفتی کار کردی الان تو باید بما برسی. نداشته باشه ام جور میکنه اونا بخورن یجورایی اینو توو عذابِ وجدان گذاشتن

بابا چ پولداری داشت ازش گرفتن خوردن ماام اول میگفتیم چ پولدار نگو دونه دونه خونه هاشو زیر گوشش خاهرم ...

به شوهرت بگو الان دیگه باید واسه خودمون خونه بخریم. به فکر اینده باشع وبچه مون.... 

بقران میخام گریه کتم قبل عید مسافرت رفتیم با نامزدم هم مسافرت هم خرید وسیله هر جا خاهرش نشسته گفته من زحمت پدرو مادر کشیدم برادر جم کرده الان حقِ منع بخورم اما زنش ب روز در اومده. در حالیک هی مبگه من واسه برادرم انتخابت کردم. دیووونه میشم من خواستگار کم نداشم خودشونم توو فامیل در جریانن و شنیدن. هی میگم نذارم چیزی بده ب خانوادش باز نیگم خدارو در نظر بگیرم. میذارمم میگم خدا چرااا شعور ندارن دستمون خالیه ففط ب فکرع خودشونن

به شوهرت بگو الان دیگه باید واسه خودمون خونه بخریم. به فکر اینده باشع وبچه مون.... 

خونه داره رهنه . میگه یه کار شروع کنم همش حله و... میگه تو کاری نداشع باش برا تو ک کم نمیذارم از یطرف دیروز خونمون بود با من حرف زد گف بخدا قلبم درد میکنه خیلی فشار رومه و تنهام الان برا سالگرد پدرش باز افتادن ب جون این کل خرج روو اینه . سالگرد پدرو مادرشو با هم میگیره هزینه سنگین وحشتناک. منم نامزدم دلم میخاد وسیله هامو بچینم همش یا پیش نامزدمم یا خونمون وسط موندم یا ب اون برسم یا ب خانوادم بپزم تمیز کنم. تنهاس توو خونش

او نام هر کاری کردن پدر و مادرشون بوده لطف نکردن وظیفه بوده همسرت هم جبران کرده بهتره از این به بعد به فکر خودش باشه شما الان تو شرایط مامان منی الان ضعف اعصاب گرفته بابام دست خودش نیس نمی تونه به هیچ کس نه بگه توهم دعوا نکن آروم آروم با سیاست تو گوشش بخون خودش کم کم فاصله میگیره

خدایا مسافرمو به خودت می‌سپارم لطفا برای سلامتیش صلوات بفرستین🙏🙏🙏
خونه داره رهنه . میگه یه کار شروع کنم همش حله و... میگه تو کاری نداشع باش برا تو ک کم نمیذارم از یطر ...

حق داری این قدر کرده دیگه الان وظیفه میدونن براش همه ازش توقع دارن منم بودم حرص می خوردم. انشالله خدا چند برابر بهش بده.  الهی آمین 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687